دیوان بینه رحمت در مراثی قتیل امت صفحه 356

صفحه 356

مُدام طوف کنم در فضای قدس رضاکز آن سَرا شده ترکیب عنصر بدنم

گر از شمیم دلم بوی شوق میوزدی‌عجَبَ مدار که با خاک او سرشته تنم

مَبین که کرده بتن جامه صبوری رابسوزهای نهان بین درون پیرهنم

بیا و عطف نظر بر جواد کن شاهاکه لطف اگر ز تو نبود بمن وگرنه منم

مرا است شاه رضا حافظ است و پیر مغان‌مکن ملام که مختار کار خویشتنم

(معارضه با این غزل که مطلعش اینست: بملازمان انشه که رساند این دعا را) که برای شاه گفته و من بنام امام زمان (ع) گفتم‌

بملازمان مهدی که رساند این دعا راکه ز راه دلنوازی ز نظر مران گدا را

دیوان بینه رحمت در مراثی قتیل امت و اهلبیت عصمت، ص: 181 ز رقیب دیوسیرت بتو و خدا پناهم‌بتو ای شهاب ثاقب بزنیم دیوها را

تو هنوز در حجابی بنگر بدوستانت‌چه قیامتی است برپا بأمید آن نگارا

چه کنند تا تو از پرده برآئی و چو موسی‌بنمائی آتش طور و همان ید و عصا را

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه