دیوان بینه رحمت در مراثی قتیل امت صفحه 357

صفحه 357

غم هجرت ار که ما را بگداخت سهل باشدکه ره غلط نرفتیم سپاس مر خدا را

رخ همچو مه فروزان دل دوستان مسوزان‌بدر آ ز پرده تا کی بمناقان مُدارا

همه شب در این امیدم که چو صبح گشت طالع‌ز تو بشنوم بشارت که فرج رسید ما را

بخدا که مژده‌ای ده بجواد قآئم اللّیل‌که بخوشدلی لطفت بفکنده ما سوی را

برسید حافظ آخر بعطا و وصل شاهش‌برسیم ما هم از شاه عطا و هم لقا را

(معارضه با این غزل که مطلعش اینست: درد ما را نیست درمان الغیاث) که حافظ بنام پیر گفته و من نیز بنام امام زمان (ع) گفتم‌

الغیاث ایشاه خوبان الغیاث‌الغیاث ای رکن ایمان الغیاث

ای ولیّ عصر ای سلطان دین‌حجّت حقّ نور یزدان الغیاث

درد ما را نیست درمان غیر توای دوای درد و درمان الغیاث

علّت ما را شفائی جز تو نیست‌ای شفای دردمندان الغیاث

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه