دیوان بینه رحمت در مراثی قتیل امت صفحه 58

صفحه 58

گیرم ار بودی تو مجرم پس چرا از تشنگی‌بر فلک میرفت آه و ناله طفلان تو

شیرخوارت را چرا حلقش دریدندی به تیرجان فدای اصغر پژمرده بیجان تو

دیوان بینه رحمت در مراثی قتیل امت و اهلبیت عصمت، ص: 35 دست عباست بُریدند از پی یک مشک آب‌تا ننوشند آب طفلان تو و نسوان تو

خیمه‌هایت را چرا آتش زدندی اهل کین‌تا بسوزندی مگر یکسر سر و سامان تو

نعش پاکت را چرا پامال کردند از ستورنرم کردند استخوان سینه سوزان تو

ایضا فی هذا المعنی‌

ایکه از عالم و آدم همه جسمند و تو جانی‌جان عالم بفدایت که تو جان دو جهانی

همه کس دست طلب نزد خدا سوی تو آردکه توئی قبله حاجات و شفیع همگانی

خدمتت فخر ملک گشته و جبریل برافراشت‌بهر جنباندن مَهد تو مباهات عیانی

بطفیل تو همه کون و مکان یافته هستی‌تو بحجّت ز لئیمان طلبی آب رَوانی

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه