دیوان بینه رحمت در مراثی قتیل امت صفحه 60

جز کوفیان نکشته کسی تشن میهمان‌این ظلم جز ز شیمه قوم دغا نبود

اندر عرب حمیّت ناموس فطرت است‌آل امیّه را ز حمیّت چرا نبود

پروردگان پرده عصمت شترسواربُردند تا بشام بدانسان روا نبود

یکجا شترسواری و یکجا اسیروارایکاش بر سنان سر آن کشته‌ها نبود

دیوان بینه رحمت در مراثی قتیل امت و اهلبیت عصمت، ص: 36 یکجا برابر رُخ زینب سَرِ حُسین‌یکجا دمی ز ناله طفلان جدا نبود

زین العباد در غل و زنجیر تا بشام‌یا رب مگر نواده خیر الوری نبود

زین غم اگر جواد کند گریه تا بحشرکو آنکه گوید اینهمه افغان روا نبود

عرض اخلاص ارادت و اختصاص بندگی بساحت انحضرت‌

مرا که غیر تو ایشاه شاه دیگر نیست‌که در شهان جهان با تو کس برابر نیست

امیر من تو و مولای من تو شاهم توبجز تو بر سر من کس امیر و سرور نیست