دیوان بینه رحمت در مراثی قتیل امت صفحه 98

صفحه 98

بحیرت شد که سَرِّ این غم از چیست‌نمیداند که در صحرای غم زیست

روان شد سُوی شه با دیده ترکه جُوید سَرّ این غم از برادر

بگفت از چیست این صحرا غم‌انگیزدلم از همّ و غم گردیده لبریز

بجان من برادر زود بَرگوکه بنمایند یاران کوُچ از این کوُ

بگفت ایخواهر مَحزون دل من‌بود این منزل آخر منزل من

همین وادیست کاخر مسکن ماست‌در اینجا قتلگاه و مدفن ماست

برو خواهَر که مقسومت بلا شدنصیبت وادی کرببلا شد

درخواست حضرت زینب (س) از برادر کوچ کردن از کربلا را و جواب انحضرت (س)

این چه زمینی است غم‌انگیز هست‌کربَبلا وادی غم‌خیز هست

این چه زمینی است دلم پرُ ز غم‌گشته از آن دم نهادی قدم

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه