گفتمان عاشورایی صفحه 20

صفحه 20

دژهای محکم ایمان

پس از اینکه بنی‌هاشم از این مقوله سخن گفتند و تصمیم قاطع خود بر

شهادت را اعلام کردند اصحاب به نوبه خود برمی‌خاستند و با عرض جانفشانی و جان نثاری در آن موقعیتِ به ظاهر پر از رعب و وحشت، که بر حسب عرف و عادت باید از آن پیشنهاد امام استقبال نمایند، ایمان محکم خود را به امام و راهی که در پیش گرفته اظهار می‌نمودند و به مرگ و آن شداید و مصائب جانکاهی که پیش رو داشتند اهمیتی نمی‌دادند و خوشحال و سرافراز بودند که از بوته امتحان چنان بی‌غل و غش بیرون می‌آیند.

در آرزوی شهادت

مسلم بن عوسجه ضمن بیان سخنانی پر از معنا و حقیقت، گفت:

«به خدا قسم اگر بدانم کشته می‌شوم سپس زنده می‌شوم و باز کشته می‌شوم و به آتش سوزانده می‌شوم و خاکسترم بر باد داده می‌شود و هفتاد بار با من چنین رفتار نمایند، از تو جدا نمی‌شوم تا جانم را در راه تو فدا نمایم؛ پس چگونه دست از دامن تو بردارم در صورتی که غیر از یک کشته شدن نیست که آن هم موجب کرامت بزرگ‌تر و جاوید است؟»[14]

زهیر گفت:

«دوست دارم هزار بار مرا بکشند و خداوند متعال به کشته شدن من، از تو و از این جوانان اهل بیت کشتن را بگرداند.»[15]

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه