- زیارت عاشورا؛ حدیث قدسی 12
- یگانه شدن جان 20
- برگشت به مقام عنداللهی 24
- خونی که هرگز هدر نمی رود 44
- پدر امت 50
- دریچه های تقرب به خدا 70
- جبهه ای زنده و فعّال 76
- طلب مقام محمود 82
- انتظار پاداشی بزرگ 86
- بزرگ ترین تقاضا 93
- غم غربت 96
- مدیریت حُبّ و بغض 101
- لعنت های جان بخش 105
- ملاقاتی روحانی 108
- بهترین راه اصلاح نفس 110
- زیبایی های کربلا 117
1- سوره ی طه، آیه ی 14.
جمله ی «اَللهُ اَکْبَر» را هم به همین قصد می گوییم، تا بزرگی خدا جایی برای بزرگ نمایی غیر، در جان ما نگذارد و جانمان با توجّهات پراکنده به عالَم کثرت، تکّه تکّه نشود. می خواهیم یگانه شویم، آن وقت با یگانه شدنِ جان، به نهایت خود که تقرب به یگانه ی مطلق یعنی حضرت احد است نایل می شویم.
شما یک موجود مجرّد و غیر مادی هستید. حقیقت شما نه بدن شماست و نه خیالات شما. جنس شما این است که می توانید به سوی عالَم غیب سیر کنید. مگر وقتی می گویید «اَللهُ اَکْبَر» چه کار می کنید؟ اگر همین حالا از عمق جان بگویید: «اَللهُ اَکْبَر» همین حالا جان شما متوجه کبریایی حضرت «اَلله» می شود و به سوی عالم غیب سیر می کنید، چون حقیقت شما آن جایی است. پس با گفتن «اَللهُ اَکْبَر» به راحتی در عالم غیب که وطن اصلی شما است و همین حالا باطن شما در آن جا است، سیر کرده اید.(1)
چون حقیقت شما حضور در عالم غیب است. به گفته ی مولوی:
ما
به فلک بوده ایم، یار ملک بوده ایم
باز
همان جا رویم، جمله که آن شهر ماست