سوژه های سخن 9 : اسلام حسینی - اسلام یزیدی صفحه 122

صفحه 122

گفت: صداها از هر طرف برخاست و بیکدیگر می گفتند نابود شده اید و نمی دانید.(1)

روضه های امام سجاد علیه السلام

امام صادق علیه السلام در مورد عزاداری امام زین العابدین علیه السلام بر مصائب شهدای کربلا می فرمایند :

فروی عن الصادق علیه السّلام أنّه قال: إنّ زین العابدین علیه السّلام بکی علی أبیه أربعین سنه، صائما نهاره قائما لیله، فإذا حضر الإفطار جاء [ه] غلامه بطعامه و شرابه، فیضعه بین یدیه، فیقول: کل یا مولای، فیقول: قتل ابن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله جائعا، قتل ابن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله عطشانا، فلا یزال یکرّر ذلک و یبکی حتّی یبلّ طعامه من دموعه، ثمّ یمزج شرابه بدموعه فلم یزل کذلک حتّی لحق باللّه عزّ و جلّ. و حدّث مولی له أنّه علیه السّلام برز یوما إلی الصحراء، قال: فتبعته فوجدته قد سجد علی حجاره خشنه، فوقفت و أنا أسمع شهیقه و بکاءه، و أحصیت علیه ألف مرّه [یقول:] لا إله إلاّ اللّه حقّا حقّا، لا إله إلاّ اللّه تعبّدا و رقّا، لا إله إلاّ اللّه إیمانا و صدقا ، ثم رفع رأسه من السجود و إنّ لحیته و وجهه قد غمرا بالماء من دموع عینیه، فقلت: یا سیّدی أ ما آن لحزنک أن ینقضی، و لبکائک أن یقلّ؟! فقال لی: ویحک، إنّ یعقوب بن إسحاق بن إبراهیم علیهم السّلام کان نبیّا ابن نبیّ، کان له اثنا عشر ابنا، فغیّب اللّه سبحانه واحدا منهم، فشاب رأسه من الحزن، و احدودب ظهره من الغمّ، و ذهب بصره من البکاء و ابنه حیّ فی دار الدنیا، و أنا فقدت أبی و أخی و سبعه عشر من أهل بیتی صرعی مقتولین، فکیف ینقضی حزنی و یقلّ بکائی؟ .(2)

و اندوه و ناراحتی بزرگ بسیار گریه می کرد زیرا از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: زین العابدین علیه السلام بر پدرش چهل سال گریست و در این مدت روزها را روزه داشت و شبها بعبادت بر پا بوده هنگام افطار که می رسید خدمتگزارش غذا و آب حضرت را می آورد و در مقابل اش می گذاشت و عرض می کرد: آقا بفرمائید میل کنید. می فرمود: فرزند رسول خدا گرسنه کشته شد. فرزند رسول خدا تشنه کشته شد آنقدر این جمله ها را تکرار می کرد و می گریست تا غذایش آر آب دیدگانش تر می شد و آب آشامیدنی حضرت با اشگش می آمیخت حال آن حضرت چنین بود تا بخدای عز و جل پیوست یکی از غلامان حضرت گفته است که روزی امام به بیابان رفت گوید: من نیز بدنبال اش بیرون شدم دیدم پیشانی بر سنگ سختی نهاده است من ایستادم و صدای ناله و گریه اش را می شنیدم شمردم هزار بار گفت لا اله الا الله حقا حقا لا اله الا الله تعبدا و رقا لا اله الا الله ایمانا و تصدیقا و صدقا سپس سر از سجده اش برداشت محاسن و صورتش غرق در آب بود از اشگ چشمش عرض کردم: آقای من وقت آن نرسیده که اندوهت پایان پذیرد و گریهات کاهش یابد؟ به من فرمود وای بر تو! یعقوب بن اسحق بن ابراهیم پیغمبر و پیغمبر زاده بود و دوازده فرزند داشت خداوند یکی از فرزندانش را پنهان کرد موی سرش از


1- آهی سوزان بر مزار شهیدان (ترجمه اللهوف)، متن، ص: 158.
2- آهی سوزان بر مزار شهیدان (ترجمه اللهوف)، متن، ص: 210 و 211
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه