دمع السجوم:( در کربلا چه گذشت) ترجمه کتاب نفس المهموم صفحه 266

صفحه 266

مصعب بن زبیر شد و مصعب به غزای «باجمیرا» (1) رفت، قاسم بن حیب در سپاه رفت، قاتل پدر را در چادری دید، پاس او می داشت تا کی غافل باشد، نیمروزی او را خفته یافت به چادر او رفت و با تیغ بزدش تا در جای سرد شد.ابومخنف ازدی گفت: حدیث کرد مرا محمد بن قیس که چون حبیب بن مظاهر کشته شد حسین علیه السلام را سخت دشوار آمد و دلش بشکست و گفت از خدای چشم دارم اجر خود و یاران خود را که مرا حمایت کردند. و در بعض مقاتل است که آن حضرت گفت: «لله درک یا حبیب» خدا برکتت داد چه برگزیده مردی بودی! یک شب ختم قرآن می کردی.

کشته شدن حر بن یزید

(طبری) پس حر رجز خواندن گرفت و می گفت:آلیت لا اقتل حتی اقتلا و لن اصاب الیوم الا مقبلااضربهم بالسیف ضربا مقصلا لاناکلا عنهم لا مهللاو هم می گفت:انی انا الحر و مأوی الضیف اضرب فی اعناقکم بالسیف عن خیر من حلی منی و الخیف اضربکم و لا اری من حیف پس او و زهیر بن قین کارزاری صعب کردند، اگر یکی حمله می کرد و گرفتار می شد، دیگری می تاخت و او را می رهانید و ساعتی چنین کردند، آنگاه پیادگان بر حر حمله کردند و او را کشتند (2) عبیدالله بن عمرو بدائی از بنی البداء، بطنی از کنده گفت:سعید بن عبدالله لا تنینه و لا الحر اذ واسی زهیرا علی قسرفتال نیشابوری در «روضه الواعظین» آورده است که: حسین علیه السلام پس از کشته


1- 79. باجمیرا به ضم «جیم» و فتح «میم» و سکون «یاء» جایی است نزدیک تکریت.
2- 80. این عبارت را در نسخه ی طبری نیافتم.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه