- علل و عوامل نهضت 1
- مقدمه 1
- رهبران نهضت 1
- نتيجه اولين گردهمايي 1
- اولين جلسه مشورتي 1
- شرايط سياسي، اجتماعي امام سجاد علیه السلام 2
- پيشنهاد رد شده 2
- نتيجه قيام 2
- مرگ يزيد و سقوط كوفه 2
- ورود مختار به كوفه و تبليغات او 2
- موضع امام سجاد در قيام توابين 3
- پاورقي 3
- سكوت نخبگان و عواقب آن 3
- چرا توابين بدون اجازه امام دست به جهاد و قيام زدند؟ 3
مقدمه
هدف اصلي از تحقيق و كاوش در زندگي معصومين عليهمالسلام، در حقيقت شناخت مواضع ديني، سياسي و اجتماعي آنها براي دست يابي به پيامها، درسها و عبرتهايي است كه در سيره عملي آنها ديده ميشود. «امام»، جلودار و قافله سالار كاروان صالحان براي رسيدن به كمال مطلوب و سعادت دنيوي و اخروي است. «امامت»، هدايت خلق به سوي خداست؛ پس كساني ميتوانند رهرو راه ولايت و رهبري باشند كه پيشواي خود را آن گونه كه شايسته است، شناخته باشند تا به بركت آن معرفت، سيره عقيدتي و عملي آنها را الگوي خويش سازند. شناخت سيره ائمه عليهمالسلام با موانعي مواجه است كه عبارتند از: تاريخهاي خلافتي و سلطنتي، دروغهاي تاريخي، خلأهاي تاريخي و نقاط مبهم، حذف بعضي از صحنههاي مهمّ تاريخي، بيان نشدن جغرافياي تاريخي، بيان نشدن شرايط و موقعيت حوادث، تأثير گرايشهاي مورّخان در نقل و بيان تاريخ، از قلم افتادن بعضي از حوادث تاريخي، مخفيانه بودن حركتهاي انقلابي شيعيان و محدود بودن ائمه عليهمالسلام در ارتباط با شيعيان و بيان مواضع آنها. با وجود موانع فوق، هر كاوشگر و محقق كوشايي ميتواند از لابه لاي گزارشهاي تاريخي و قرائن و شواهد موجود، با ظن و گمان به واقعيت پيببرد. در اين نوشتار سعي ما بر آن است تا به ياري خداوند، موضع امام سجاد عليهالسلام را در «نهضت توّابين» به دست آوريم كه آيا آن حضرت با اين قيام موافق بود يا مخالف؟ قبل از پرداختن به جواب اين سؤال مهم، لازم است نهضت توّابين را به طور اجمالي بررسي نماييم.
علل و عوامل نهضت
بعد از شهادت امام حسين عليهالسلام، شيعيان كوفه به خاطر بيوفايي و پيمان شكني كه نسبت به آن حضرت از خود نشان داده بودند، به شدّت پشيمان بودند. آنها به امام حسين عليهالسلام نامه نوشتند و عاجزانه اصرار كردند تا آنها را از ظلم و جور امويان نجات دهد. اگرچه امام حسين عليهالسلام بايد براساس رسالت الهي خويش اقدام به امر به معروف و نهي از منكر ميكرد و در مقابل ظالمان موضع ميگرفت، حتي اگر كوفيان از او دعوت نميكردند؛ ولي دعوت آنها نيز يكي از علل قيام امام و حركت او به طرف كوفه بود. با اين وجود، آنها بعد از دعوت امام حسين عليهالسلام او را تنها گذاشتند و يارياش نكردند! كوفيان براي سومين بار، در حادثه كربلا طعم تلخ شكست و زبوني را در مقابل شاميها چشيده بودند. آنها تنها راه جبران گناه عظيم كشته شدن امام و شكستهاي تحقير كننده خويش را، قيام و خونخواهي امام حسين عليهالسلام ميدانستند و ميگفتند: ما مثل بنياسرائيل شدهايم كه حضرت موسي براي جبران نافرماني و برگشت از گوساله پرستي آنها، دستور داد يكديگر را بكشند. تنها راه توبه ما نيز قيام و كشتن دشمنان است...«انّكم ظلمتم انفسكم باتّخاذكم العجل فتوبوا الي بارئكم فاقتلوا انفسكم ذلكم خيرلكم عند بارئكم فتاب عليكم...» [1] . آنان به دليل پشيماني از اعمال گذشته خود، در تاريخ اسلام به «توّابين» شهرت يافتند. [2] .
اولين جلسه مشورتي
در سال 61 ه.ق. نخستين گردهمايي توّابين در منزل سليمان بن صُرَد خزاعي، از اصحاب پيامبر و بزرگان شيعيان كوفه، تشكيل شد. شركت كنندگان حدود صد نفر از دليران و بزرگان شيعه بودند و همگي متجاوز از شصت سال داشتند كه اين عامل سِنّي، دليل بلوغِ تفكّر مذهبي و پختگي رفتار آنها بود.
رهبران نهضت
نهضت توّابين تحت رهبري پنج نفر از قديميترين و معتمدترين ياران حضرت علي انجام گرفت كه عبارتند از: سليمان بن صرد خزاعي، مسيب بن نجبه فرازي، عبداللّه بن سعد بن نفيل ازدي، عبداللّه بن والي تيمي و رفاعة بن شدّاد بجلي. [3] . سليمان از اصحاب پيامبر صليالله عليه و آله و سلم و حضرت علي عليهالسلام بود و در جنگ جمل و صفين حضور داشت. بعد از هلاكت معاويه، شيعيان در خانه سليمان جمع شدند و به امام حسين عليهالسلام نامه نوشتند و او را دعوت به قيام نمودند. چهار نفر ديگر، از تابعين به شمار ميرفتند و هميشه در صف مقدم فعاليتهاي شيعيان كوفه قرار داشتند و به خاطر خلوص نيت و فداكاري در راه اهلبيت، مورد احترام شيعيان بودند.