- شخصيت حضرت زينب 1
- حضور زنان در صحنه اجتماع 1
- مقدمه 1
- ابتكار امام حسين براي اصلاح جامعه 1
- خاستگاه اجتماعي قيام امام حسين 1
- گفتگوي امام با زينب در عصر تاسوعا 2
- آماده سازي زينب توسط امام حسين 2
- نقش زينب تا شهادت امام 2
- آماده نمودن زينب براي انجام اين مسؤليت 2
- دفاع از يادگار مجتبي 3
- بر بالين علي اكبر 3
- همراهي با برادر در روز عاشورا 3
- شهادت فرزند 3
- توصيههاي امام حسين به خواهرش در شب عاشورا 3
- دفاع از جان امام سجاد 4
- دلداري دادن به امام سجاد 4
- آخرين تلاش 4
- پرستاري و حمايت از امام سجاد 4
- حضور سياسي حضرت زينب پس از شهادت امام حسين 4
- جمع آوري زنان و كودكان 5
- جانفشاني در راه امام 5
- دادن جيره غذايي خود به كودكان 5
- حمايت از زنان و كودكان 5
- دفاع از فاطمه دختر امام حسين 5
- برگزاري مراسم سوگواري در شام 6
- در مجلس يزيد 6
- سخنراني در كوفه 6
- در مجلس ابن زياد 6
- پيام رساني نهضت عاشورا 6
- پاورقي 7
مقدمه
در تاريخ اسلام زنان مؤمن و فداكار بسياري بودند كه با حضور فعّال در صحنههاي حسّاس سياسي و اجتماعي، مسير تاريخ را تغيير دادند. از جمله اين زنان، حضرت زينب(س) بود كه با حضور در نهضت كربلا، مسؤوليت بزرگي را بر عهده گرفت.به اعتقاد نويسنده، حضرت زينب(س) براي ايفاي مسؤوليت بزرگ پيام رساني از دوران كودكي تحت تربيت پيشوايان معصوم قرار گرفت و امام حسين(ع) نيز در مسير حركت به كربلا، با سخنان و توصيههايي، خواهرش را آمادهتر كرد. مقاله در تبيين نقش حضرت زينب در روز عاشورا و نيز پس از آن در دفاع از جان امام سجاد(ع) و حمايت از زنان و كودكان به تفصيل سخن گفته است و در پايان به نقش آن حضرت در كوفه و شام و در برابر ابنزياد و يزيد به اجمال پرداخته است.
حضور زنان در صحنه اجتماع
مشاركت و حضور زنان در صحنههاي گوناگون جامعه از مسائلي است كه در زمان حاضر پيرامون آن فراوان سخن گفته ميشود. اصل حضور بانوان در صحنه اجتماع مسألهاي مورد توافق است اما در شرايط و محدوده آن اختلاف است. آنچه در اين باره به طور بسيار فشرده و مختصر ميتوان گفت؛ اين است كه، هر كار جمعي و گروهي نيازمند افرادي با تخصصها و مهارتهاي گوناگون است كه به هر يك از آنان مسئوليتي متناسب با تخصص و مهارتش واگذار شود. به كار گرفتن اعضاي يك مجموعه در كاري بر خلاف تخصص و مهارتش سبب ناكارآمدي آن گروه و به هدر رفتن تلاش آنان خواهد شد. شادابي و نشاط هرجامعه و تربيت نسل جديد در گرو اين است كه بشر از دو جنس مخالف زن و مرد، با ساختمان وجودي و روحيات متفاوت و گوناگون آفريده شوند، و هر يك از آنان متناسب با شرايط جسمي و روحي خود عهدهدار انجام مسئوليتي گردند. در اين صورت است كه پيوند خانواده مستحكم ميگردد، در پرتو آن به جامعه روح نشاط و شادابي دميده ميشود، و فرزنداني با شخصيت، با ايمان، لايق، نوعدوست، راستگو و درستكار به جامعه تحويل ميگردد؛ ولي اگر هر يك از زن و مرد وظيفهاي را كه جهان تكوين و نظام آفرينش بر اساس شرايط جسمي و روحي به عهده آنان گذاشته، به خوبي انجام ندهند و به كاري ديگر مشغول شوند، بنيان خانواده متزلزل ميگردد و در نتيجه جامعه گرفتار اختلال فرهنگي و تربيتي خواهد شد.وظيفه اصلي زنان و بانوان هر جامعه تربيت و پرورش نسل جديد آن جامعه و گرم نگهداشتن كانون خانواده است؛ از اين رو اشتغال به هر كاري كه زنان را از انجام اين وظيفه خطير بازدارد، آنان را از رسالت اصلي خود بازداشته است و علاوه بر آنكه زيانهاي غير قابل جبراني بر جامعه وارد ميسازد، زنان را نيز از شخصيت و هويت واقعي خود تهي نموده، به آنها شخصيت كاذب و دروغين ميبخشد؛ چرا كه كمال و شخصيت هر انسان در آن است كه تواناييها و استعدادهاي خود را به خوبي بشناسد و آنها را به فعليت برساند. بنابراين يك اصل مهم و اساسي كه در مشاركت زنان درصحنههاي گوناگون جامعه بايد به آن توجه شود اين است كه پذيرش هرگونه مسئوليتي از سوي آنان نبايد به وظيفه اصلي آنها كه تربيت نسل جديد جامعه و گرم نگهداشتن كانون خانواده است كمترين لطمه و آسيبي وارد سازد.نكته ديگري كه در مشاركت زنان در صحنههاي گوناگون اجتماعي و سياسي بايد مورد توجه قرار گيرد، حفظ حدود شرعي و حريم عفت، حيا و پاكدامني و دورنگهداشتن ميدان كار و مسئوليت از هرگونه تمتع و بهره گيريهاي جنسي است. كشانده شدن مسائل جنسي به صحنه جامعه، علاوه بر آنكه بنيان و اساس خانواده را متزلزل ميكند بيشترين و بزرگترين ضربه را به شخصيت و هويت زنان وارد ميسازد، و شخصيت آنان را در حدّ ابزار و وسيلهاي براي كاميابي و كامجويي مردان هوسران و يا وسيلهاي در جهت منافع مادي دنياپرستان و مطامع سياسي سياستمداران تنزل ميدهد.بنابراين مشاركت زنان وبانوان در صحنههاي گوناگون اجتماعي و سياسي بايد با رعايت كامل و دقيق اين دو اصل مهم و اساسي صورت پذيرد.تاريخ اسلام زنان مؤمن و فداكار بسياري را سراغ دارد، كه علاوه بر انجام مسئوليت و رسالت خود در خانواده و رعايت كامل شئون عفت و پاكدامني با حضور فعال خود درصحنههاي حساس سياسي و اجتماعي مسير تاريخ را تغيير دادهاند و بدينوسيله نام خود را در زمره مردان و زنان تاريخ ساز به ثبت رساندهاند.بدون شك زينب كبري(س) يكي از زناني است كه به عنوان الگو و اسوه براي همه زنان و مردان آزاده، آزاديخواه و ظلم ستيز در همه زمانها مطرح است.گرچه سخن گفتن از شخصيت حضرت زينب(س) كاري بس دشوار است و از حد توان امثال نگارنده خارج است؛ ولي براي انجام وظيفه و اداي دين خود برآن شديم تابه طور فشرده و در حدّ توان اندك و ناچيز خود به بررسي حضور سياسي حضرت زينب(س) درنهضت سيدالشهدا(ع) بپردازيم.
شخصيت حضرت زينب
پيش از پرداختن به حضور سياسي حضرت زينب، شايسته است نگاهي گذرا به شخصيت اين بانوي عظيم الشأن بيفكنيم. زينب كبري(س) تحت تربيت پدر و مادري همچون حضرت علي(ع) و حضرت فاطمه(س) و با شايستگي و استعداد ذاتي كه از آن بهرهمند بود به مراتب عالي از فضائل و كمالات انساني دست يافت. او همانند پدر و مادرش جامع همه كمالات و صفات پسنديده بود.سخنرانيهاي او در كوفه و شام خاطره خطبههاي پدرش - اميرمؤمنان(ع) - را در يادها زنده كرد. زينب كبري(س) يكي از محدثان و راويان حديث به شمار ميآيد. و درسنينكودكي، در حالي كه بيش از پنج يا شش سال از عمرش نميگذشت، خطبه مادرش حضرت زهرا(س) را با آن مضامين بسيار بلند و عالي شنيد و پس از آن براي ديگران نقل ميكند. عبداللهبنعباس، شاگرد برجسته حضرت علي(ع) و مفسر قرآن كريم، خطبه فدك حضرت زهرا(س) را از زينب نقل ميكند و از آن بانوي بزرگ با عنوان «عقيلتنا؛ عاقل و داناي ما» ياد ميكند. [1] .زينب(س) از جنبه عبادت در حدّي بود كه در دوران اسارت و سختترين شرايط جسمي و روحي كه ممكن است براي يك انسان پيش آيد، شب زندهداري و نماز شبشترك نگرديد، [2] در حالي كه در شرايطي به مراتب آسانتر و سهلتر از آن انسانهاي معمولي قادر به حفظ برنامههاي عادي و معمولي زندگي خود نيستند عبادت و اطاعت خدا، حضرت زينب(س) را از مصاديق روشن و بارز اين حديث قدسي قرار داده بود كه خداوند متعال ميفرمايد:«يابن آدم، انا اقول للشيء كن فيكون، اطعني فيما امرتك اجعلك تقول للشيء كن فيكون؛ [3] .اي فرزند آدم! من به هر چه بگويم باش، موجود ميشود، در آنچه به تو دستور دادهام از من اطاعت كن تا ترا آنگونه قرار دهم كه هر چيز بگويي باش، موجود شود!»حضرت زينب(س) نيز بر اثر عبادت و اطاعت خدا به مقامي رسيده بود كه از ولايت تكويني برخوردار بود. روايت شده كه آن حضرت پيش از سخنراني خود در كوفه به مردم اشاره كرد، با آن اشاره نفسها در سينهها حبس شد و زنگها از صدا باز ايستاد. [4] .و در يك كلام حضرت زينب(س) به حق، زينت پدر، آن شخصيت يگانه تاريخ، بود، همچنان كه خداوند اين نام را براي او برگزيد. [5] .
خاستگاه اجتماعي قيام امام حسين
همانگونه كه انسان از نظر جسمي و روحي از حالت سلامتي و بيماري برخوردار است، جوامع بشري نيز از اين دو حالت بركنار نيستند. جامعه سالم جامعهاي است كه روح آزادي، آزاديخواهي، نوعدوستي، ظلم ستيزي، كمك به مظلومان و ستمديدگان و باورهاي ديني بر آن حاكم باشد. خرافات و اعتقادات باطل و تخديري جايگزين اعتقاداتي نشده باشد كه انسان را از يوغ بندگي و بردگي هواهاي نفساني و قدرتهاي خارجي ميرهاند!. جامعه سالم جامعهاي است كه اگر آثار ظلم و فساد در دستگاه رهبري و حكومت مشاهده گردد همه اعضاي آن جامعه براي اصلاح آن بسيج شوند. در مقابل جامعه بيمار، جامعهاي است كه روح تسليم، ظلم پذيري، بي تفاوتي نسبت به سرنوشت همنوعان بر آن حاكم گردد. در برابر اعمال خلاف و ظلم و فساد حاكمان و رهبران خودهيچ واكنشي نشان داده نشود. جامعه بيمار جامعهاي است كه مذهب و اعتقادات مذهبي در خدمت منافع حاكمان به كار گرفته شود.جامعه بيمار جامعهاي است كه بر اساس اعتقادات تحريف شده و ناصحيح مذهبي مردم را به ظلم پذيري، سكوت و تسليم دعوت كند.بيماريهاي جوامع از شدت و ضعف برخوردار است. گاهي بيماري جامعه در حدّي است كه با هشدار مصلحان، مردم از خواب غفلت بيدار ميشوند، و به حركت در ميآيند.زماني حال جامعه آن چنان رو به وخامت مينهد كه نيازمند تزريق خون براي به حركت درآمدن است. در اين شرايط بايد گروهي فداكار و از جان گذشته خون خود را به جامعه اهدا كنند، تاجامعه بهبودي خود را باز يابد. ولي گاهي حال جامعه به حدّي از وخامت ميرسد، كه دچار ايست قلبي ميشود و تزريق خون نيز سودي به حال آن نخواهد داشت. براي نجات جامعه در چنين شرايطي بايد شوك ناگهاني بر پيكر آن وارد گردد.وضع اجتماع مسلمانان در زمان يزيد به همين صورت بود. معاويه در طي دوران حكومت خود مسلمانان را آن چنان زبون و ذليل كرده بود كه در برابر اعمال خلاف او و عمالش صداي انتقاد و اعتراضي شنيده نميشد. مسلماناني كه پس از رحلت پيامبر اكرم(ص) بر اثر تعاليم و تربيت آن حضرت آن چنان در برابر اعمال خلاف خلفا حساسيت داشتند، كه در برابر كوچكترين عمل خلافي صدا را به اعتراض بلند ميكردند - در زمان معاويه به گونهاي تسليم، مطيع و سازشكار شدند، كه پس از مرگ معاويه، يزيد - آن عنصر فاسد و فاجر - به راحتي بر اوضاع كشور اسلامي مسلط شد و صداي اعتراضي از مسلمانان شنيده نشد. مسلمانان بگونهاي بودند كه وقتي:«عمر - در وقتي كه خليفه بود - گفت كه من اگر چنانچه خلافي كردم به من مثلاً بگوييد و چه بكنيد. يك عربي شمشيرش را كشيد گفت ما با اين مقابل تو ميايستيم. اگر تو بخواهي خلاف بكني، ما با اين شمشير مقابلت ميايستيم.» [6] .جامعه در زمان يزيد آن چنان سازشكار، تسليم، ذليل و زبون شده بود، كه جز تعداد معدودي ياران امام حسين(ع) همه آن حضرت را به سكوت و سازش فرا ميخواندند. وضع جامعه در زمان امام حسين(ع) به گونهاي بود كه نه تنها هشدار و نصيحت در آن مؤثر نبود، بلكه شهادت شخصيتي مانند امام حسين(ع) به تنهايي نيز قادر نبود، مردم را از خواب غفلت بيدار كند، همچنان كه شهادت برادر بزرگوارش امام مجتبي(ع) آنگونه كه بايد نتوانست جامعه را به حركت درآورد. ادامه چنين وضعي قطعاً نابودي اسلام را به دنبال داشت.