عاشورا نقش بی همتای زینب سلام الله علیها صفحه 4

صفحه 4

عبدالله فرزند امام‌حسن(ع) از كساني بود كه در كربلا حضور داشت؛ ولي به دليل آنكه به سن بلوغ نرسيده بود از حضور او در ميدان نبرد جلوگيري مي‌شد. پس از آنكه همه اصحاب و ياران امام حسين(ع) به شهادت رسيدند، و امام(ع) يكه و تنها در وسط ميدان واپسين لحظات عمر مباركش را سپري مي‌كرد، عبدالله از آشفتگي اوضاع استفاده كرد و به سرعت خود را به امام حسين(ع) رساند. زينب نيز - كه مسئوليت مراقبت از زنان و كودكان را برعهده‌داشت - براي بازگرداندن عبدالله به سوي ميدان آمده امام(ع) به زينب دستور داد تا يادگار برادر را به خيمه‌ها بازگرداند. ولي عبدالله كه شايد پس از ساعت‌ها انتظار خود را به كنار عمو رسانده بود، از بازگشت به خيمه‌ها خودداري كرد، و گفت: «نه به خدا سوگند! از عمويم جدا نمي‌شوم!»در اين گيرودار بودند كه ابجر بن كعب براي كشتن امام حسين(ع) به ميدان آمد. عبدالله با مشاهده ابجر فرياد برآورد: «واي بر تو اي فرزند زن پليد! آيا مي‌خواهي عمويم را به شهادت‌رساني؟»ابجر شمشيرش رابه سوي عبدالله نشانه رفت و دست كوچك عبدالله را كه به عنوان سپر بالاي سرش گرفته بود، به پوست آويزان كرد امام حسين(ع) فرزند برادر را در آغوش كشيد وبه او دلداري مي‌داد كه ناگهان حرمله به وسيله تيري، عبدالله را در دامن عمو به شهادت‌رساند. [18] .

آخرين تلاش

امام حسين(ع) در واپسين لحظات زندگي خود بر اثر كثرت جراحات و خونريزي قدرت حركت و جنگيدن را از دست داده بود، و بر زمين افتاده بود. سپاه سفاك و ددمنش عمر سعد از هر سو بر امام(ع) حمله مي‌كردند. هر كس با هر سلاح و وسيله‌اي كه در اختيار داشت، بر بدن مقدس امام(ع) ضربه‌اي وارد مي‌كرد. زينب كبري(س) كه شاهد سفاكي‌ها و ددمنشي‌هاي يزيديان بود، وظيفه خود مي‌دانست كه به هر قيمت و از هر راه ممكن از جان مقدس برادر دفاع كند؛ ولي از يك زن تنها در ميان ده‌ها هزار سپاه چه كاري ساخته بود. زينب كبري(س) به عنوان آخرين تلاش براي دفاع از جان امام حسين(ع)، عمر سعد ملعون فرمانده سپاه را مخاطب قرار داد. گفت:«اي عمر سعد! ابا عبدالله را مي‌كشند و تو نظاره مي‌كني؟»سخن زينب اشك از چشمان پليد عمر سعد بر گونه‌ها و محاسن او سرازير كرد، و چهره از زينب برتافت. [19] .

حضور سياسي حضرت زينب پس از شهادت امام حسين

پس از شهادت امام حسين(ع) رسالت خطير و سنگين زينب كبري(س) آغاز شد. او در سخت‌ترين شرايط جسمي و روحي، بزرگ‌ترين و خطيرترين مسئوليت‌ها را به عهده گرفت و با موفقيت كامل آن را به انجام رساند.از نظر جسمي حضرت زينب(س) در حدود سن 55 سالگي قرار داشت. حدود 5 ماه بود كه زينب كبري(س) از وطن خود دور بود. قطعاً در اين مدت زندگاني او به صورت عادي و معمولي نمي‌گذشت، به ويژه در اين روزهاي اخير كه شرايط آنان از نظر آب و غذا و خواب به طور كلي دگرگون شده بود، و در وضع كاملاً اضطراري و نامناسب بسر مي‌بردند.از نظر روحي روزهاي متمادي بود كه در محاصره سپاه انبوه دشمن قرار داشتند، دشمني كه به هيچ يك از اصول انساني، اسلامي پايبند نبود و از هيچ جنايتي در حق آنان كوتاهي نمي‌كرد. حضرت زينب در مدت كم‌تر از يك روز تعداد زيادي از برادران، برادرزادگان، عموزادگان خود را در مقابل چشمانش با بدترين و فجيع‌ترين شيوه از دست داده بود، كه سوگ هر يك از آنان كافي بود، هر انسان قوي و نيرومندي را به زانو درآورد و براي مدتي طولاني زندگاني او را از مسير عادي و معمولي خارج سازد. علاوه بر همه اين‌ها حداقل يكي از فرزندان حضرت زينب در برابر ديدگانش در كربلا به شهادت رسيد، و روشن است كه سوگ فرزند تا چه اندازه براي مادر سخت و شكننده است. بسياري از زنان در برابر سوگ فرزند، خود را مي‌بازند و يا لااقل براي مدت طولاني از حال طبيعي خارج مي‌شوند. مهمتر از همه اين‌ها براي زينب كبري(س) شهادت برادر بود، برادري كه آگاهي از شهادتش در شب عاشورا زينب را از حال عادي خارج ساخت. مصيبتي كه آسمان‌ها و زمين قدرت تحمل آن را نداشتند و...عقيله بني‌هاشم وظيفه داشت، در چنين شرايط جسمي و روحي در ميان دشمن و در حال اسارت و در حالي كه از هر نظردر وضعيت نامساعد و نامناسب جسمي و روحي به سر مي‌برد - شرايطي كه قلم و بيان واقعاً از توصيف آن عاجز وناتوان است - بزرگ‌ترين و عظيم‌ترين مسئوليت‌ها را انجام دهد. تصور عظمت و بزرگي كاري كه زينب انجام داد، هر انسان منصف و حق‌جويي را در برابر عظمت شخصيت و بزرگي اين بانوي بزرگ به كرنش و تحسين و ستايش وا مي‌دارد.زينب كبري(س) پس از شهادت امام حسين(ع) سه وظيفه و رسالت مهم بر عهده داشت، نخست پرستاري از امام سجاد(ع) و حمايت و دفاع از جان آن حضرت در برابر تعرضات و تهاجمات دشمن، دوم حمايت و دفاع از زنان و كودكان اهل‌بيت و سوم مسئوليت پيام‌رساني خون شهيدان و بيدارگري و آگاهي‌بخشي به مسلمانان.

پرستاري و حمايت از امام سجاد

بر اساس اعتقاد شيعه پس از رحلت پيامبر اكرم(ص) رهبري مسلمانان و امامت امت اسلامي از سوي خداوند به حضرت علي(ع) واگذار گرديده است. پس از آن حضرت امام حسن مجتبي(ع) و امام حسين(ع) به ترتيب امام و رهبر مسلمانان هستند. و بعد از امام حسين(ع) امامت در ميان نسل او و فرزندانش به وديعه نهاده شده است.ولي چنانچه گذشت عبيدالله بن زياد دستور كشتن تمام مرداني را كه همراه امام حسين(ع) در كربلا حضور داشتند، صادر كرده بود. از اين رو براي استمرار و تداوم خط ولايت و رهبري مسلمانان، مشيت و خواست خداوند، بر اين تعلق گرفته بود، كه امام سجاد(ع) در واقعه كربلا زنده بماند و براي تحقق اين مقصود، آن حضرت در واقعه كربلا بيمار بود. بيماري امام سجاد(ع) از دو جنبه به زنده بودن او كمك مي‌كرد، نخست آنكه وظيفه دفاع از امام حسين(ع) را از عهده او بر مي‌داشت، و دوم آنكه زمينه دفاع از آن حضرت را در برابر تعرضات دشمن فراهم مي‌آورد؛ ولي با اين حال نبايد تصور كرد كه بيماري امام سجاد(ع) زنده‌ماندن آن حضرت را به طور صددرصد تضمين مي‌كرد و در مورد حفظ جان و پاسداري و حراست از جان امام(ع) هيچ تكليف و وظيفه‌اي متوجه كسي نبود. چنين نيست كه خداوند تنها از طريق نيروهاي غيبي ومعجزه از دين خود پاسداري و محافظت نمايد؛ بلكه خواست و اراده خداوند بر اين تعلق گرفته، كه در حدّ ممكن كارها بر اساس روال طبيعي و از طريق علل و اسباب مادي و ظاهري انجام پذيرد.تنها در مواردي كه اولاً حفظ و بقاء اسلام بر انجام كاري متوقف باشد و بدون آن اسلام به طور كلي و براي هميشه با خطر نابودي و زوال روبه‌رو گردد و ثانياً تحقق و انجام آن كار از راه‌هاي عادي و معمولي ممكن نباشد و از حيطه قدرت و توان مسلمانان خارج باشد، در چنين شرايطي است كه خداوند در حدّ ضرورت و نياز،نه بيش‌تر، نيروهاي غيبي را به امداد و كمك مسلمانان و پيشوايان معصوم(ع) مي‌فرستد. هرگز نبايد اينگونه تصور كرد، كه خداوند بدون فداكاري و جانفشاني مسلمانان و تحمل سختي‌ها، مشكلات، محروميت‌ها و تقديم شهيد و جانبازو...، دشمنان اسلام و مسلمانان را نابود و اسلام را پيروز مي‌گرداند.هنگامي كه مشركان مكه نقشه قتل و كشتن رسول گرامي اسلام(ص) را كشيدند خداوند متعال به وسيله وحي آن حضرت را از توطئه قريش آگاه كرد. و در غار ثور نيز به عنكبوت دستور داد تا با تنيدن تار در مقابل درِ ورودي غار، احتمال وجود آن حضرت را در غار نزد مشركان مكه منتفي سازد؛ چرا كه اولاً حفظ و تداوم اسلام در آن شرايط وابسته به حفظ جان مقدس پيامبر(ص) بود، و با كشته شدن آن حضرت اسلام به كلي از ميان مي‌رفت و ثانياً آگاهي پيامبر(ص) از توطئه قريش و منحرف كردن اذهان مشركان از مخفي‌گاه آن حضرت جز از طريق معجزه و نيروي غيبي ممكن نبود؛ ولي پيامبر اكرم(ص) و حضرت علي(ع) بقيه كارها را با تحمل رنج و سختي فراوان به صورت عادي انجام دادند. حضرت علي(ع) در بستر پيامبر اكرم (ص) خوابيد، تا آن حضرت فرصت كافي براي مخفي شدن در غار ثور را داشته باشد. رسول خدا (ص) براي منحرف كردن ذهن مشركان به جاي حركت به سوي مدينه در خلاف جهت مدينه در غار ثور مخفي شد و... اگرسنت خدا بر اين تعلق گرفته بود كه همه كارها از طريق معجزه و نيروي غيبي انجام پذيرد، چه كسي از پيامبر(ص) در اين باره شايسته‌تر و سزاوارتر بود؛ ولي با اينكه خداوند مي‌توانست در يك لحظه پيامبر (ص) را بدون هيچ زحمتي به مدينه منتقل كند، چنين نكرد، و رسول خدا با تحمل رنج و زحمت فراوان از مكه به مدينه هجرت فرمود. در اين باره نمونه‌هاي فراواني در تاريخ اسلام وجود دارد كه به همين يك مورد بسنده مي‌كنيم.در بحث ما نيز حفظ و تداوم اسلام و به ثمر رسيدن قيام امام حسين(ع) متوقف بر زنده ماندن امام سجاد(ع) بود. و حفظ و حراست از جان مقدس امام(ع) در آن شرايط از قدرت و توان انسان و از طريق اسباب و علل عادي و معمولي ممكن نبود، و نيازمند امدادهاي غيبي بود؛ ولي چنانچه گفته شد، سنت خدا بر اين تعلق گرفته است، كه تنها در حدّ ضرورت و به مقدار حداقل از نيروي غيبي استفاده شود. خداوند متعال براي اين كار امام سجاد(ع) را بيمار كرد و شرايطي به وجود آورد كه با استفاده از آن بتوان از جان مقدس امام سجاد(ع) دفاع كرد.بيماري امام(ع) دو وظيفه بسيار مهم و سنگين ايجاد مي‌كرد، يكي پرستاري از آن حضرت در آن شرايط بسيار سخت پيش از شهادت امام حسين(ع) و پس از آن، و ديگري دفاع از آن حضرت در برابر تعرضات دشمني كه به هيچ يك از اصول انساني، اسلامي پايبند نبود و حتي به طفل شيرخوار هم رحم نمي‌كرد. مسئوليت اين دو وظيفه خطير و بسيار دشوار بر عهده كسي جز زينب كبري(س) نبود. حضرت زينب در تمام طول سفر پيوسته مراقب امام سجاد(ع) بود و فداكاري‌ها و از جان گذشتگي‌هاي او بود كه توانست جان مقدس امام(ع) را از خطرات محافظت نمايد. در اينجا به پاره‌اي از حمايت‌هاي حضرت زينب از امام سجاد(ع) اشاره مي‌كنيم.

دفاع از جان امام سجاد

پس ازشهادت امام حسين(ع) سپاه عمرسعد براي غارت خيمه‌هاي اهل‌بيت(ع) هجوم بردند. گروهي از آنان به امام سجاد(ع) رسيدند. امام(ع) در آن حال از شدت ضعف و بيماري نمي‌توانست از جاي خود برخيزد. وقتي سپاه عمر سعد به امام سجاد(ع) رسيدند، يكي فرياد برآورد: «به صغير و كبير آنان رحم نكنيد و احدي از آنان را باقي نگذاريد!» ديگري گفت: «شتاب نكنيد تا با امير عمر سعد در اين باره مشورت كنيم!» شمر شمشير كشيد و قصد جان امام(ع) نمود. حميد بن مسلم گفت: «يا سبحان الله! آيا كودكان كشته مي‌شوند؟ همانا او كودكي مريض است!» [20] شمر گفت ابن‌زياد دستور كشتن فرزندان حسين را صادر كرده است.» حضرت زينب(س) با مشاهده اين منظره به امام سجاد(ع) نزديك شد و گفت:«او كشته نخواهد شد تا من در دفاع از او كشته شوم!».سخن زينب سبب شد تا عمر سعد شمر را از تصميم خود منصرف سازد. [21] .

دلداري دادن به امام سجاد

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه