- ویژگیهای این نوشتار 1
- سخنی درباره ی کتاب 1
- شیوه ی نگارش 1
- پیشگفتار 2
- تذکر لازم 2
- نام کتاب 2
- مراسم ولادت و نامگذاری 3
- شمایل 3
- رسول خدا و ولادت حسین 3
- شخصیت 4
- اشاره 4
- سیمای حسین در روایات 4
- سیمای حسین در قرآن 4
- خبر دادن از شهادت او 5
- از مدینه تا مدینه 5
- در مدینه 5
- نامه ی اهل کوفه 5
- نامه ی امام به اهل کوفه 6
- انتقاد از معاویه 6
- شهادت حجر بن عدی کندی 6
- فرزندان جعده بن هبیره 6
- شهادت عمرو بن الحمق الخزاعی 7
- نیرنگ معاویه 7
- تغییر شکل حکومتی 7
- جواب امام به معاویه 8
- گردهمایی در مکه 8
- نامه ی معاویه به امام 8
- وفود نزد معاویه 9
- احنف بن قیس 9
- نامه ی معاویه به حاکم مدینه 9
- سفر معاویه به مدینه 9
- نامه ی معاویه به یزید 10
- ملاقات با عایشه 10
- سفر معاویه به مکه و تهدید به قتل مخالفان 10
- معاویه و پایان زندگی 10
- تسلیت مردم به یزید 11
- رؤیای یزید 11
- خطبه ی یزید بعد از مرگ پدرش 11
- مشاروه ی ولید با مروان 12
- نامه ی یزید به فرمانروای مدینه 12
- برخورد امام و ولید 12
- ملاقات مروان 13
- وداع امام با قبر جدش رسول الله 13
- خداحافظی با مادر و برادر 13
- وصیت امام به محمد بن حنفیه 13
- پاسخ امام 14
- اندوه زنان هاشمی 14
- پیشنهاد محمد بن حنفیه 14
- آگاهی از شهادت 15
- عزیمت امام از مدینه به مکه 15
- از مدینه تا مکه 15
- زیارت قبر حضرت خدیجه 16
- ورود به مکه 16
- ملاقات در بین راه 16
- در مکه 16
- واکنش منذر بن جارود 17
- نامه به اهل بصره 17
- جواب احنف بن قیس 17
- عکس العمل یزید بن مسعود 17
- پاسخ یزید بن مسعود به امام 18
- نامه های مردم کوفه 18
- یزید بن نبیط 18
- اعزام مسلم بن عقیل به کوفه 19
- نامه ی مسلم به امام 19
- نامه ی امام به مردم کوفه 19
- ماجرای بیعت با مسلم 20
- مسلم در خانه ی مختار 20
- نامه ی امام به مسلم 20
- سخنان عابس بن ابی شبیب شاکری 20
- نامه ی مسلم بن عقیل به امام 21
- سخنان والی کوفه 21
- سرجون غلام معاویه 21
- نامه ی یزید به عبیدالله 21
- حرکت عبیدالله بسوی کوفه 22
- خطبه ی عبیدالله در کوفه 22
- سخنان عبیدالله بن زیاد 22
- ورود عبیدالله به کوفه 22
- مسلم در خانه ی هانی 23
- برخورد با ماموران و جاسوسان حکومتی 23
- تهدید و ارعاب 23
- شریک بن اعور در کوفه 23
- شریک و نقشه ی قتل عبیدالله 24
- آگاه شدن مهران غلام عبیدالله از ماجرا 24
- عیادت عبیدالله از هانی و شریک 24
- علت خودداری مسلم از قتل عبیدالله 25
- معقل، جاسوس عبیدالله 25
- وفات شریک بن اعور 25
- توطئه علیه هانی بن عروه 25
- دستگیری هانی بن عروه 26
- ضرب و جرح هانی 26
- هانی و مسلم بن عمرو باهلی 26
- قیام قبیله ی مذحج 27
- نقشه ی عبیدالله برای شکستن حلقه ی محاصره 27
- قیام مسلم و محاصره ی دارالاماره 27
- خطبه ی ابن زیاد 27
- اظهار عجز اهالی کوفه 28
- برافراشتن پرچمهای امان 28
- آغاز غربت و سرگردانی مسلم 28
- دستگیری مردم 28
- مسلم در خانه ی طوعه 29
- گرفتاری محمد بن کثیر 29
- خطبه ی عبیدالله در مسجد شهر 29
- صدور دستورات جدید 30
- رؤیای مسلم 30
- بلال پسر طوعه 30
- گریه ی مسلم بن عقیل 31
- اسارت مسلم 31
- شجاعت مسلم در نبردی ناعادلانه 31
- مسلم در مجلس عبیدالله 32
- مسلم بن عمرو باهلی 32
- اعزام پیک به سوی امام 32
- شهادت هانی 33
- وصیت مسلم 33
- شهادت مسلم 33
- پاسخ یزید 34
- خلاصه ای در رابطه با خاندان مسلم 34
- نامه ی ابن زیاد به یزید 34
- امام و محمد بن حنفیه 35
- حفظ قداست حرم 35
- چرا امام، عراق را و در عراق، کوفه را برگزید 35
- خطبه ی امام در مکه 35
- عبدالله بن عباس 36
- امام و عمر بن عبدالرحمن 36
- مسور بن مخرمه 36
- عبدالله بن عمر 37
- جابر بن عبدالله انصاری 37
- ابن عباس و عبدالله بن زبیر 37
- عبدالله بن زبیر 37
- اوزاعی 38
- جواب امام 38
- نامه ی عمرو بن سعید 38
- نامه ی عبدالله بن جعفر 38
- از مکه تا کربلا 39
- نامه ی ولید بن عتبه 39
- جواب امام 39
- محاصره ی راهها 39
- تعقیب امام 39
- اشاره 40
- الابطح 40
- نامه عمرو بن سعید به یزید 40
- منازل مکه تا کربلا 40
- اشاره 40
- التنعیم 41
- وادی الصفراء 41
- الصفاح 41
- وداع العقیق 41
- اشاره 42
- ذات عرق 42
- ماجرای قیس بن مسهر صیداوی 42
- الحاجر من بطن الرمه 42
- الاجفر 43
- فید 43
- خزیمیه 43
- شقوق 43
- ملاقات با زهیر بن قین 44
- اشاره 44
- اشاره 44
- زرود 44
- اشاره 45
- خبر شهادت مسلم 45
- ثعلبیه 45
- ابوهره ازدی 45
- اسلام آوردن نصرانی 46
- دختر مسلم بن عقیل 46
- اشاره 46
- زباله 46
- پیک کوفه 46
- القاع 47
- عبدالله بن یقطر 47
- شراف 47
- عقبه البطن 47
- ذوحسم 48
- عذیب الهجانات 49
- الرهیمه 49
- البیضه 49
- اشاره 50
- قصر بنی مقاتل 50
- القطقطانیه 50
- اشاره 50
- عمرو بن قیس 51
- نینوی 51
- در کربلا 51
- ورود به کربلا 51
- سخنان امام 52
- نامه ی امام به اهل کوفه 52
- روز دوم محرم 52
- دعای امام 52
- اظهارات یاران امام 53
- نامه ی عبیدالله به امام 53
- عمار بن عبدالله 53
- روزسوم محرم، اعزام لشکر به سوی کربلا 54
- هوشیاری یاران امام 54
- خریداری اراضی کربلا 54
- روز چهارم محرم 55
- نامه عمر بن سعد 55
- نامه ی عبیدالله به عمر بن سعد 55
- عبیدالله در نخیله 55
- روز پنجم محرم 56
- وضعیت لشکر دشمن 56
- تعداد لشکر عمر بن سعد 56
- روز ششم محرم 56
- بنی اسد و نصرت امام 57
- روز هشتم محرم 57
- نامه ی امام از کربلا به محمد بن حنفیه 57
- روز هفتم محرم 57
- آوردن آب از فرات 58
- ملاقات امام و عمر بن سعد 58
- ملاقات یزید بن حصین همدانی و عمر بن سعد 58
- پاسخ عبیدالله 59
- افتراء و بهتان 59
- نامه ی عمر بن سعد به عبیدالله 59
- تهدید به عزل 59
- امان نامه 60
- رد امان نامه 60
- روز نهم محرم (تاسوعا) 60
- اعلان جنگ 60
- سخنان حبیب بن مظاهر و زهیر 61
- خطبه ی امام شب عاشورا 61
- یک شب مهلت برای راز و نیاز 61
- محمد بن بشیر 62
- مرگ از عسل شیرین تر است 62
- پاسخ یاران امام 62
- تحکیم مواضع 63
- ایستادگی تا مرز شهادت 63
- حفر خندق در اطراف خیام 63
- غسل شهادت 63
- اشعار امام 63
- پیوستن گروهی به امام 64
- نافع بن هلال و امام 64
- در تدارک لقاء 64
- بریر و ابوحرب سبیعی 64
- روز عاشورا 65
- تعداد یاران امام 65
- رؤیای امام 65
- حرکت سپاه دشمن 66
- سپاه عمر بن سعد 66
- خطبه ی امام 66
- عبدالله بن حوزه 67
- گفتگوی شمر با امام 67
- ابن ابی جویریه و تمیم بن حصین 67
- آشوب و همهمه 68
- خطبه ی زهیر بن قین 68
- تنبه مسروق 68
- خطبه ی بریر 68
- خطبه ی دوم امام 69
- خبر دادن امام از عاقبت امر عمر بن سعد 69
- خطبه ی دیگری از امام 70
- حر بن یزید 70
- هاتفی از غیب 70
- فرمان یورش 71
- نامهای شهدای حمله ی اول 71
- شهادت اصحاب امام 71
- نزول نصر 72
- استغاثه 72
- نامهای سایر شهدا 73
- آخرین نماز 74
- خطاب امام به یارانش 76
- مبارزه ی یاران امام 76
- ضحاک بن عبدالله 77
- توجیه احمقانه و اعتراف به شجاعت و بزرگواری یاران امام 77
- حمله به خیام 77
- شهدای بنی هاشم 78
- خاندان عقیل بن ابی طالب 78
- فرزندان امام حسن 79
- خاندان جعفر بن ابی طالب 79
- فرزندان امیرالمؤمنین 80
- آخرین لحظه ها و کودک شیرخوار 80
- تعداد شهدای اهل بیت 81
- اشعار امام حسین 81
- نوزاد شهید 81
- سفارش امام حسین به امام سجاد 82
- وداع امام 82
- استغاثه ی امام 82
- آخرین وداع 83
- مبارزه ی امام 83
- دختر سه ساله 83
- آخرین خطبه 83
- تیر سه شعبه 84
- یورش وحشیانه 84
- تهاجم به خیام 84
- مناجات امام 85
- شهادت امام 85
- دعای امام 85
- هلال بن نافع 86
- آخرین لحظات 86
- فریاد عقیله 86
- تعیین قاتل 86
- فرمان قتل 86
- آخرین شهید 87
- خبر شهادت 87
- ذو الجناح 87
- شیون ملائکه 87
- تاریخ شهادت 88
- دگرگونی عالم 88
- تعداد زخمهای امام 88
- پس از شهادت 89
- غارت خیام 89
- حمیده دختر مسلم 89
- اوج بیدادگری 90
- درخواست جایزه 90
- حدیث جمال 90
- آتش زدن خیمه ها 90
- تعداد شهدای کربلا 91
- مادران شهدا که در کربلا بودند 91
- شهدای از صحابه ی پیامبر 91
- اصحاب مجروح امام 91
- یارانی که به شهادت نرسیدند 92
- طفلان مسلم بن عقیل 92
- کسانی که بعد از امام شهید شدند 92
- سن امام هنگام شهادت 93
- تلفات دشمن 93
- اسیران از مردان بنی هاشم 94
- سر مقدس امام 94
- سفر از کربلا 94
- تعداد اسیران 94
- تقسیم سرهای مقدس 94
- قافله ی اسیران 95
- اسیران از زنان بنی هاشم 95
- اسیران از زنان غیر بنی هاشم 95
- سکینه و پیکر امام 96
- زینب در قتلگاه 96
- خطابه های زینب کبری 96
- دفن اجساد مطهر 97
- مشاهدات مردی از بنی اسد 97
- اجساد مطهر شهدا 97
- اجساد در روز دفن شدند یا در شب 97
- در کوفه 98
- ورود اسیران به کوفه 98
- اولین سری که بر نیزه رفت 98
- اشاره 99
- خطبه های آتشین در کوفه 99
- شتران عریان 99
- یک خبر غیبی از امیرالمؤمنین علی 99
- خطبه ی حضرت زینب 99
- خطبه ی فاطمه ی صغری 100
- خطبه ی ام کلثوم 101
- خطبه ی تاریخی امام سجاد 101
- مجلس ابن زیاد 102
- قصر اماره ی کوفه 102
- فرمان قتل امام سجاد 103
- نامه ی عبیدالله به یزید 103
- ابن زیاد و سر مقدس امام حسین 103
- زندان کوفه 103
- جندب بن عبدالله 104
- عبدالله بن عفیف ازدی 104
- ماجراهای کوفه پس از ورود اسیران 104
- مختار در قصر دارالاماره 105
- پشیمانی عمر بن سعد 105
- سخنان کفرآمیز عمرو بن سعید 105
- مردم مدینه و خبر شهادت 105
- ندایی از غیب 106
- ام سلمه 106
- عبدالله بن جعفر 106
- انتشار خبر شهادت در مکه 106
- اشاره 107
- بصره و حسن بصری 107
- از کوفه تا شام 107
- اعزام اهل بیت تا شام 107
- ربیع بن خثیم 107
- منازل کوفه تا شام 108
- مشهد النقطه 108
- منزل اول 108
- تکریت 108
- اشاره 108
- نصیبین 109
- وادی النخله 109
- موصل 109
- عین الورده 109
- دعوات 110
- جوسق 110
- رقه 110
- حلب 110
- سیبور 111
- معره النعمان 111
- کفر الطالب 111
- قنسرین 111
- شیزر 111
- حماه 112
- بعلبک 112
- اشاره 112
- حمص 112
- اشاره 112
- انبیاء و سر مطهر 113
- وضعیت اعتقادی مردم شام 113
- دمشق 113
- در شام 113
- سهل بن سعد الساعدی 114
- ابراهیم بن طلحه 114
- شعر امام سجاد 114
- مجلس یزید 115
- فاطمه بنت الحسین 115
- سفیر روم و مجلس یزید 116
- خطبه ی زینب کبری 116
- یزید شراب می نوشد 116
- خطبه ی حضرت سجاد 117
- منهال بن عمرو 118
- بازتاب خطبه ی امام سجاد 118
- رؤیای هند 119
- ماجرای دخترک خردسال و سر مبارک امام 119
- نفرت مردم شام از یزید 119
- یزید و سه خواسته ی امام سجاد 120
- سوگواری در شام 120
- حرکت از شام 120
- از شام تا مدینه 120
- اربعین و اختلاف اقوال 121
- اربعین 121
- بازگشت به مدینه 122
- توقف در کربلا 122
- پاداش همراهی خوب 122
- حرکت از کربلا 122
- استقبال از کاروان کربلا 123
- در مدینه 123
- بشیر در مدینه 123
- خطبه ی امام سجاد 123
- محمد بن حنفیه 124
- صوحان بن صعصعه 124
- ورود به مدینه 124
- ام سلمه 125
- ام البنین 125
- عزاداری اهل بیت 125
- رباب همسر امام حسین 126
- گریه ی حضرت سجاد 126
- گریه ی اصحاب پیامبر بر امام حسین 126
- مرثیه ی دختر عقیل 126
- تشکر یزید از پسر مرجانه 127
- حزن عقیله 127
- اشاره 127
- فضیلت زیارت امام حسین 127
- استحباب زیارت یا وجوب 128
- شیعیان، پس از شهادت امام حسین 128
- پشیمانی 128
- قصه ی انتقام 128
- توابین 129
- نامه از زندان 129
- نامه ی یزید 129
- سخنان مسیب بن نجبه 129
- نامه به مدائن 130
- سخنان سلیمان بن صرد 130
- سخنان رفاعه بن شداد 130
- نامه به اهل بصره 131
- هلاکت یزید 131
- مختار به مکه می رود 131
- اجابت سعد 131
- بیعت مردم با عبدالله بن زبیر 131
- خروج از بصره 132
- ابن زیاد پس از هلاکت یزید 132
- عامر بن مسعود 132
- فرار به شام 133
- عبدالله بن یزید و ابراهیم بن محمد 133
- سخنرانی عبدالله بن یزید 133
- عبدالله بن یزید و سلیمان بن صرد 134
- آغاز حرکت جدی توابین 134
- عبدالله بن سعد 134
- خطبه ی سلیمان بن صرد 134
- نامه ی سلیمان 135
- توابین در کربلا 135
- حرکت از کربلا 135
- نامه ی عبدالله بن یزید به سلیمان 135
- عین الورده 136
- قرقیسیا 136
- حرکت قشون از شام 136
- خطبه ی سلیمان بن صرد 136
- مسیب بن نجبه 137
- ارسال ادهم بن محرز 137
- کشته شدن سلیمان بن صرد 137
- ارسال حصین بن نمیر و شرحبیل 137
- عبدالله بن عوف بن احمر 138
- عبدالله بن وال 138
- عبدالله بن سعد 138
- رفاعه بن شداد 138
- مختار کیست 139
- قیام مختار 139
- بازگشت به کوفه 139
- عبدالله بن عزیر کنانی 139
- نیروهای کمکی 139
- خبر توابین در شام 139
- دوران رشد 140
- مختار از دیدگاه ائمه 140
- ویژگیهای فردی 140
- مختار در دامان علی 141
- سفیر امام در خانه ی مختار 141
- مختار هنگام قیام مسلم 141
- معبد بن خالد 141
- نامه ی مختار 142
- مختار پس از توابین 142
- مختار و میثم تمار 142
- آزادی از زندان 143
- عبدالرحمن بن شریح 143
- عبدالله بن مطیع 143
- توطئه ای برای دستگیری مختار 143
- مراجعت به کوفه 144
- استیذان از حضرت سجاد 144
- ملاقات با محمد بن حنفیه 144
- سخنان محمد بن حنفیه 144
- تأیید عبدالرحمن بن شریح 145
- بیعت ابراهیم با مختار 145
- دعوت از ابراهیم بن مالک اشتر 145
- خروج مختار 146
- فرمان قیام 146
- ایاس بن مضارب 146
- قبیله ی خثعم 147
- ابوعثمان نهدی و قبیله ی شاکر 147
- حمله به سپاه زحر بن قیس 147
- سوید بن عبدالرحمن 147
- محاصره ی مختار 148
- کشته شدن نعیم 148
- سخنان یزید بن انس 148
- کشتن راشد بن ایاس 148
- اجتماع در مسجد 148
- خطبه ی ابن مطیع 149
- پیشنهاد عمرو بن حجاج 149
- ابن مطیع در محاصره 149
- حسان بن قائد 149
- محاصره ی دارالاماره 150
- نوفل بن مساحق 150
- امان دادن اشراف 150
- ورود به کوفه 150
- تقسیم بیت المال 151
- خطبه ی مختار 151
- بیعت با مختار 151
- اعزام فرمانداران به شهرها 152
- نامه به مختار 152
- هلاکت مروان بن حکم 152
- آغاز انتقام 152
- نامه به عبدالرحمن 152
- وفات فرمانده ی سپاه عراق 153
- کشته شدن فرماندهان شام 153
- پیشنهاد ورقاء بن عازب 153
- حرکت ابراهیم بن اشتر 154
- بازتاب مرگ یزید بن انس 154
- اشتباه ورقاء بن عازب 154
- توطئه در کوفه 154
- پیشنهاد عبدالرحمن بن مخنف 154
- جنگ با شورشیان 155
- شمر از قبیله ی یمن جدا می شود 155
- شورش 155
- مالک بن عمرو 156
- کشته شدن رفاعه بن شداد 156
- ابوالقلوص 156
- سرکوب شورشیان 156
- فرار از کوفه 157
- عبدالله بن مطیع 157
- عمرو بن حجاج زبیدی 157
- تخریب خانه ها 157
- تازندگان اسب 158
- کشندگان حسین 158
- دبابه 158
- کشتن خولی 159
- کشتن عمر بن سعد 159
- شمر بن ذی الجوشن 159
- ارسال سرها به مدینه 159
- حمید بن مسلم 160
- حرمله بن کاهل 160
- سنان بن انس 160
- اشاره 160
- اشاره 161
- حکیم بن طفیل طائی 161
- جنایات حرمله 161
- اشاره 161
- صالح بن وهب 162
- مره بن منقذ 162
- ابوالحتوف جعفی 162
- زید بن رقاد 162
- جنایات حکیم بن طفیل 162
- بجدل بن سلیم 163
- ابحر بن کعب 163
- سراقه بن مرداس 163
- عمرو بن صبیح 163
- جنگ با عبیدالله بن زیاد 164
- توصیه ی مختار 164
- حرکت سپاه کوفه 164
- عمیر بن حباب 164
- سخنان ابراهیم بن اشتر 165
- آغاز حمله 165
- کشته شدن عبیدالله بن زیاد 165
- سپاه شام 165
- کشته شدن شرحبیل 166
- ارسال سر عبیدالله بن زیاد برای مختار 166
- آمدن مختار به مدائن 166
- فتح موصل 166
- کشته شدن حصین بن نمیر 166
- شعب عارم 167
- ارسال سر عبیدالله بن زیاد نزد محمد بن حنفیه 167
- اخراج بنی هاشم از مکه 168
- حرکت مهلب بن ابی صفره 168
- عبدالرحمن بن مخنف 168
- مصعب بن زبیر 168
- حرکت مصعب از بصره 168
- آغاز حمله 169
- اشتباه و یا خیانت 169
- خبر شکست سپاه 169
- حرکت به سوی کوفه 170
- حروراء 170
- محاصره ی مختار 170
- پیشنهادی نادرست 170
- مختار و سائب بن مالک 171
- کشته شدن مختار 171
- پیشنهاد مختار به یارانش 171
- پیش بینی درست مختار 171
- توبیخ عبدالله بن عمر 172
- مسافر بن سعید 172
- عبدالرحمن بن محمد بن اشعث 172
- بجیر بن عبدالله 172
- زنان مختار 173
- بدن مختار 173
- عروه بن زبیر 173
- مدت امارت مختار در کوفه 173
- پاورقی 174
- قبر مختار 174
- عبدالله بن زبیر 174
عبیدالله به زیاد به یزید نام های نوشت و او را از شهادت حسین علیه السلام و اهل بیت با خبر ساخت، چون آن نامه به دست یزید رسید و از مضمون آن اطلاع حاصل کرد در جواب آن نامه به عبیدالله دستور داد که سر مقدس حسین علیه السلام و سرهای سایر شهداء را به همراه اسیران و لوازمی که با خود دارند به شام گسیل دارد [1104] .ابن زیاد دستور داد تا سر مقدس امام حسین علیه السلام را در میان کوچه های کوفه بگردانند.راس ابن بنت محمد و وصیه للناظرین علی قناه یرفعو المسلمون بمنظر و بمسمع لا منکر منهم و لامتفجعکحلت بمنظرک العیون عمایه و اصم رزوک کل اذن تسمعایقظت اجفانا و کنت لها کری و انمت عینا لم تکن بک تهجعما روضه الا تمنت انها لک حفره و لخط قبرک مضجع [1105] [1106] . [ صفحه 449]
ماجراهای کوفه پس از ورود اسیران
از زید بن ارقم روایت شده که: آن سر مقدس بر من گذشت، بر فراز نیزه ای بود و من در جایگاه خود نشسته بودم، و چون به مقابل من رسید گوش فرا دادم، شنیدم که این آیه را تلاوت می کرد «ام حسبت ان اصحاب الکهف و الرقیم کانوا من آیاتنا عجبا» [1107] «مگر پنداشته ای که از جمله آیات و نشانه های ما که اهل غار و رقیم اند شگفت انگیز بوده اند»، بخدا سوگند که پس از مشاهده ی این صحنه به خود لرزیدم و فریاد برآوردم که: ای پسر رسول خدا! سر مقدس تو عجیب تر و شگفت انگیزتر از اصحاب کهف و رقیم است [1108] [1109] . [ صفحه 450]
عبدالله بن عفیف ازدی
او از بزرگان شیعه و از زهاد عصر خود بوده، و یک چشم خود را در جنگ جمل و دیگری را در صفین در رکاب علی علیه السلام از دست داد و ملازم مسجد کوفه گردید، و روزها تا هنگام شب مشغول عبادت و نماز بوده است. (سفینه البحار 135 /2).عبیدالله بن زیاد برای اینکه مبادا در کوفه شورشی بوجود آید و یا انقلابی شکل گیرد، دستور داد مردم را در مسجد کوفه گردآوردند، آنگاه بر فراز منبر رفت و خدای را حمد و ثنا گفت و در ضمن کلامش گفت: حمد خدائی را که حق و اهل حق و حقیقت را پیروز کرد! و یزید و پیروانش را نصرت داد و کذاب پسر کذاب را بکشت!!عبدالله بن عفیف ازدی از جای برخاست و گفت: ای پسر مرجانه! کذاب بن کذاب تویی و پدرت و آنکس که تو و پدرت را بر این سمت گمارد، ای دشمن خدا! فرزندان
انبیاء را از دم شمشیر می گذرانی و اینسان جسورانه بر منبر مؤمنان سخن می گویی؟!ابن زیاد با شنیدن این اعتراض در خشم شد و گفت: این که بود؟!عبدالله بن عفیف گفت: ای دشمن خدا! من بودم، خاندان پاکی را که خداوند هر پلیدی را از آنان دور ساخته می کشی و گمان داری که مسلمانی؟! وا غوثاه! پسران مهاجران و انصار کجایند؟ از این طغیانگر نفرین شده ی فرزند نفرین شده که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم با زبان خود او را لعن کرد انتقام نمی گیرند؟!آتش خشم ابن زیاد شعله ورتر گشت و رگهای گردنش برآمد و گفت: او را نزد من آرید! مأموران از هر طرف به طرف او هجوم آوردند تا او را بگیرند. بزرگان قبیله ی «ازد» که پسر عموهای او بودند بپاخاسته و او را از دست مأموران عبیدالله رهایی دادند و از در مسجد کوفه بیرون بردند. [ صفحه 451] ابن زیاد به مأموران خود دستور داد که: این نابینای ازدی را که خدا دلش را همانند چشمش کور ساخته است گرفته و نزد من آورید!چون قبیله ی ازد از این جریان آگاه شدند، و دور هم گرد آمدند و قبائل یمن نیز اجتماع کرده و با آنان همدست شدند تا از عبدالله بن عفیف دفاع کنند.چون این خبر به ابن زیاد رسید، قبائل مضر را طلبید و آنان را به کمک محمد بن اشعث فرستاده و دستود داد که با آنان تا پای جان مبارزه کنند.راوی می گوید: جنگ شدیدی در میان دو طرف رخ داد، گروهی کشته شدند و سرانجام مأموران عبیدالله بن زیاد در خانه ی عبدالله بن عفیف را شکسته وارد خانه ی او
شدند. دختر عبدالله با فریاد، پدر حود را از یورش آنان با خبر ساخت، و عبدالله بن عفیف به او گفت: بیمناک مباش، شمشیر مرا به من برسان! او شمشیر بدست از خود دفاع می کرد و می گفت:انا ابن ذی الفضل عفیف الطاهر عفیف شیخی و ابن ام عامرکم دارع من جمعکم و حاسر و بطل جدلته مغادر [1110] .راوی می گوید: دختر عبدالله بن غفیف به پدر خود می گفت: کاش مرد بودم و همدوش تو با این تبهکاران که کشندگان عترت پاک رسول خدایند مبارزه می کردم.سپاهیان ابن زیاد اطراف عبدالله بن عفیف را گرفته به او حمله می کردند و او که نابینا بود با هدایت دخترش با آنان می جنگید و از خود دفاع می کرد، و از هر طرف که بر او حمله می کردند، دخترش فریاد می زد که از فلان سوی آمدند، تا سرانجام به او نزدیک شدند، دخترش فریاد برآورد که: وا ذلاه! پدرم را احاطه کردند و کسی نیست که او را یاری کند.عبدالله بن عفیف شمشیرش را می چرخاند و می گفت: [ صفحه 452] اقسم لو یفسح لی عن بصری ضاق علیکم موردی و مصدری [1111] .و بالاخره او را دستگیر کردند و به نزد عبیدالله بن زیاد آوردند، چون چشم عبیدالله بر او افتاد گفت: سپاس خدای را که تو را رسوا کرد!عبدالله بن عفیف گفت: ای دشمن خدا! چگونه خدا مرا رسوا کرد؟! بخدا قسم اگر چشمم باز بود راه زندگی بر شما تنگ می گردید.ابن زیاد پرسید: درباره ی عثمان چه می گویی؟!گفت: ای بنده ی بنی علاج! و ای پسر مرجانه!؛ و او را دشنام داد که: تو را با عثمان چه کار؟! اگر بدی کرد یا
نیکی و اگر اصلاح کرد یا فتنه انگیزی، خداوند ولی مردم است و در میان آنان به عدل داوری خواهد کرد، ولی تو باید از من در مورد پدرت و خودت و یزید و پدر یزید سؤال کنی!ابن زیاد گفت: بخدا سوگند که چیزی از تو نخواهم پرسید تا مزه ی مرگ را بچشی! عبدالله بن عفیف گفت: الحمد لله رب العالمین، من از خدا شهادت را طلب می کردم پیش از آنکه مادر تو را بزاید، و از خدا آرزو کرده بودم که به دست منفورترین خلق که خدا او را بیش از همه دشمن دارد، به شهادت برسم، و چون نابینا شدم از فیض شهادت ناامید شدم، اینک خدای را سپاس می گویم که شهادت را پس از ناامیدی، نصیبم کرد و قبولی دعای پیشین مرا به من نشان داد.ابن زیاد دستور داد تا سر او را از بدن جدا کنند! و مأموران گردن او را زدند و بدنش را در سبخه ی [1112] کوفه به دار آویختند. [1113] شیخ مفید نقل کرده است: مأموران چون او را گرفتند، او با شعار مخصوص، قبیله ی [ صفحه 453] ازد را به یاری طلبید، هفتصد نفر مرد از قبیله ی ازد گرد آمدند و او را از دست مأموران عبیدالله به قهر گرفته و به منزلش بردند، و چون روز پایان گرفت، شب هنگام عبیدالله بن زیاد دستور دستگیری او را صادر کرد و او را گردن زد [1114] . [1115] .
جندب بن عبدالله
جندب، پیرمردی از شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام بود. ابن زیاد او را نزد خود فراخواند، چون او را حاضر ساختند به او گفت: یا عدو الله! آیا تو از