قصه کربلا بضمیمه قصه انتقام صفحه 14

صفحه 14

امام حسین علیه السلام قبل از حرکت، مکتوبی را بعنوان وصیت مرقوم داشت که در آن آمده بود:... و انی لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما حرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی صلی الله علیه وآله وسلم ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیره جدی و ابی علی بن ابی طالب علیه السلام، فمن قبلنی بقبول الحق فالله اولی بالحق و من رد علی هذا اصبر حتی یقضی الله بینی و بین القوم بالحق و هو خیر الحاکمین.این چیزی است که حسین بن علی به برادرش محمد بن حنفیه وصیت نموده است: بدرستی که حسین گواهی می دهد بر وحدانیت خدا و اینکه او شریک ندارد و محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و حق را از جانب خدا آورده است، و بدرستی که بهشت و دوزخ حق است و روز

قیامت خواهد آمد و شکی در آن نیست و خدای متعال مردگان را زنده خواهد کرد.اما بعد، خروج من بر یزید برای ایجاد فتنه و فساد و یا برای سرگرمی و خودنمائی نیست بلکه خروج من برای اصلاح امور امت جدم رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم است. من اراده کرده ام که امر به معروف و نهی از منکر نموده و از سیره ی جدم و پدرم علی بن ابی طالب علیه السلام پیروی کنم، اگر کسی دعوت به حق را پذیرفت پس خداوند سزاوارتر به قبول آن است و اگر کسی آن را نپذیرفت من صبر خواهم کرد تا خدای متعال میان من و این جماعت داوری کند و او بهترین [ صفحه 71] حکم کنندگان است. و این وصیت من است از برادر به تو، و توفیقی نیست مگر با کمک خدا توکل بر او می کنم و بسوی او انابه خواهم کرد.سپس نامه را پیچید و آن را مهر نموده به برادرش محمد بن حنفیه [110] داد [111] .

پیشنهاد محمد بن حنفیه

حنفیه لقب مادر اوست، و اسم مادرش خوله دختر جعفر بن قیس است. امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمود: محامده ابا دارند که خدا عصیان شود که یکی از آنها محمد بن حنفیه می باشد. اما نیامدن او به همراه امام علیه السلام به عراق شاید به جهت عذر و یا مصلحتی بوده است، و راجع به سال وفات و محل دفن او اختلاف شده است: بعضی وفات او را به سال 80 و محل دفن او را در جبل رضوی و بعضی در طائف دانسته اند. (تنقیح المقال 112 /3).محمد بن حنفیه هنگامی که از قصد امام

حسین علیه السلام برای بیرون رفتن از مدینه آگاه شد نزد آن حضرت آمد و گفت: ای برادر تو محبوبترین مردم نزد منی و من از هیچکس نصیحتم را دریغ نمی دارم تا چه رسد به تو، که تو را نیازمند به آن می بینم، از بیعت یزید کناره گیر و از سکونت در شهرها تا می توانی یپرهیز کن، سپس نمایندگان خود را بسوی مردم گسیل دار و آنها را به خودت دعوت کن اگر تو را اجابت کردند و به بیعت با تو تن در دادند، خدای را بر این موهبت سپاسگزار باش، و اگر برای بیعت، دیگری را برگزیدند، این انتخاب بد بهیچوجه مزیت و موقعیت تو را به دست [ صفحه 72] فراموشی نخواهد سپرد، اگر به شهری وارد شوی و مردم آن شهر در بیعت با تو دچار تردید گردند و گروهی به حمایت تو و جمعی دیگر به مخالفت با تو بر خیزند و آتش فتنه زبانه کشد و خون بیگناهان ریخته شود و سرانجام قصد جانت کنند و تو را از میان بردارند.امام علیه السلام فرمود: ای برادر به کجا روم؟!محمد بن حنفیه گفت: بسوی مکه حرکت کن، اگر آن شهر را مناسب اقامت دیدی در آنجا سکونت کن، و اگر احساس کردی که مکه نیز جای امنی برای تو نیست، به بیابانها و کوهها رو کن، و همیشه از نقطه ای به نقطه ای در حرکت باش تا آنکه سرانجام کار را دریابی!

پاسخ امام

امام علیه السلام فرمود: ای برادر! تو نصیحت ملاطفت آمیز خود را از من دریغ نداشتی، امیدوارم که پیشنهاد تو مقبول و پسندیده باشد [112] .بعضی از مورخان نوشته اند که:

امام علیه السلام در پاسخ برادرش محمد بن حنفیه فرمود: ای برادر! حتی اگر در دنیا پناهگاهی نداشته باشم هرگز با یزید بن معاویه بیعت نخواهم کرد [113] .محمد بن حنفیه گریست چرا که می دانست برادرش امام حسین علیه السلام این راه را آگاهانه انتخاب کرده و مصیبت آن را نیز به جان خریده است.امام علیه السلام از او تشکر کرد و فرمود: ای برادر! خداوند تو را جزای خیر دهد که از سر خیر پیشنهاد کردی، من قصر عزیمت به مکه را دارم و خودم و برادرانم و [ صفحه 73] فرزندان آنها و پیروان من نیز بر این رأیند، و اما تو ای برادر! پس می توانی در مدینه بمانی و گزارشهای لازم را از اخباری که می شنوی برایم بفرستی و چیزی را از نظر من پنهان نگاه نداری [114] .بعضی روایت کرده اند: چون حسین بن علی علیه السلام بسوی عراق حرکت کرد، ام سلمه زوجه ی رسول خدا را طلب فرمود و کتابها و وصایایی را که بهمراه داشت به رسم امانت بدو سپرد، هنگامی که حضرت علی بن الحسین علیه السلام از سفر کربلا بازگشت، ام سلمه آن کتابها و وصایا را به آن حضرت بازگرداند [115] .

اندوه زنان هاشمی

خبر حرکت امام علیه السلام و عزیمت از مدینه به مکه بر زنان هاشمی گران آمد و برای نوحه کردن اجتماع نمودند، امام حسین علیه السلام نزد آنان رفت و آنها را امر به سکوت کرد و فرمود: شما را بخدا سوگند که لب به نوحه و زاری باز مکنید که نافرمانی خدا و پیامبرش را در پی دارد.گفتند: چگونه گریه نکنیم و فریاد نزنیم

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه