- 1- ولادت زین العابدین علیه السلام 1
- مشخّصات معصوم 1
- 3 - توشه سفر آخرت 2
- 2- احترام فوق العاده امام علیه السلام به مادر 2
- 4 - امام سجّادعلیه السلام در ماجرای کربلا 3
- 5- بیماری امام، یک مصلحت الهی 4
- 6- توبه پیرمرد بر اثر بیانات امام سجّادعلیه السلام 4
- 7- بهره برداری امام سجّادعلیه السلام از نهضت عاشورا 6
- 8- سه پیشنهاد امام سجّاد به یزید 7
- 9- توجّه امام علیه السلام به مستمندان 7
- 10- تأسیس عزاداری برای امام حسین علیه السلام 8
- 11-تشویق حضرت به گریه کردن برای امام حسین علیه السلام 8
- 12- شهادت 9
- پی نوشت ها 9
به خدا! بدون تردید ما همان خاندانیم. به حقّ پیامبرصلی الله علیه وآله ما همان خویشاوندان هستیم.
پیرمرد، پس از شناخت آن ها، گریه کرد و دست هایش را به سوی آسمان بلند نمود و گفت: خدایا! من از دشمنان حضرت محمّدصلی الله علیه وآله بیزارم. سپس به امام سجّادعلیه السلام عرض کرد: آیا توبه ام پذیرفته است؟
امام سجّادعلیه السلام گفت: آری، اگر توبه کنی، خداوند توبه ات را می پذیرد و با ما خواهی بود. پیرمرد گفت: من توبه کردم.
این خبر به یزید رسید، یزید فرمان داد آن پیر را بکشند و جلاّدان یزید، او را به شهادت رساندند.(4)
7- بهره برداری امام سجّادعلیه السلام از نهضت عاشورا
بعد از واقعه عاشورا، کاروان امام حسین از جمله امام سجّادعلیه السلام را با کمال اهانت، در مجلس یزید که بسیاری از بزرگان و سران کشور شام و مردم حضور داشتند آوردند. یزید که بر مسند سلطنت تکیه داده بود خطاب به امام سجّادعلیه السلام گفت: حمد و ستایش خداوندی که پدرت را کُشت.
امام سجّادعلیه السلام بی درنگ و با کمال قاطعیت پاسخ داد: لعنت خدا بر کسی که پدرم را کشت.
یزید از پاسخ امام سجّادعلیه السلام به قدری خشمگین شد که فرمان داد گردن آن حضرت را بزنند. امام سجّادعلیه السلام فرمود: ای یزید! اگر قصد کشتن مرا داری، کسی را مأمور کن تا این بانوان و کودکان بی پناه را به مدینه برساند. یزید با شنیدن این سخن، از کشتن آن حضرت منصرف شد.
حضرت زینب و امام سجّاد خطبه های کوبنده ای در آن جا خواندند که باعث شد اوضاع سیاسی و اجتماعی شام دگرگون شود.
امام سجّادعلیه السلام پس از ماجرای عاشورا، برای بیداری مردم و رسوا نمودن یزیدیان و حاکمان جبّار بنی