مناقب اهل بیت علیهم‌السلام از دیدگاه اهل سنت قسمت مربوط به امام سجاد علیه السلام صفحه 1

صفحه 1

فضائل حضرت امام زين‌العابدين علي بن الحسين

امام زين‌العابدين علي سلام الله تعالي عليه متولد روز پنجشنبه پنجم شعبان سال سي و هشت [1] ، وي چهارمين امام است از ائمه اهل‌بيت و در علم و زهد و عبادت و سخا و كرم و عفو و بزرگواري و ساير سجاياي رفيعه جانشين پدر بزرگوار خويش. آن حضرت بهنگام وضو گرفتن رنگش به زردي مي‌گرائيد. در اين باره از حضرتش پرسيدند فرمود: نمي‌بينيد در حضور چه كسي مي‌ايستم؟ از آن حضرت حكايت كنند كه در شبانه روزي هزار ركعت نماز مي‌گذارد. [2] . ابن حمدون از زهري نقل كند كه: عبدالملك بن مروان امام زين‌العابدين عليه‌السلام را با بندهاي گران و نگاهبانان از مدينه حمل نمود. زهري براي وداع به حضور آن حضرت رفت و بگريست و گفت: دوست دارم من به جاي تو بودم. فرمود: آيا گمان مي‌بري اين مرا سخت آيد، اگر بخواهم نيست، چيزي هست آن است كه [ صفحه 161] عذاب خداي را فرا ياد من مي‌دهد، سپس پاهاي خود را از زنجير و دستهاي خود از غل بيرون آورد، آنگاه فرمود و روز از مدينه با آنها مي‌روم. روز سوم كه آمد هنگام طلوع فجر از آنها ناپيدا گشت مستحفظين او را هرچند جويا شدند نيافتند. زهري گفت نزد عبدالملك رفتم، مرا از وي بپرسيد او را آگاه ساختم گفت روز ناپيدائيش از مستحفظين نزد من آمد بر من وارد شد، پس گفت: من و تو چه كاره‌ئيم، گفتم پيش من بمان. گفت: دوست ندارم. آنگاه از نزد من خارج شد، قسم به خداي دل من پر شد از ترس او. و از همان دم عبدالملك نامه‌يي به حجاج نوشت كه از ريختن خون اولاد عبدالمطلب خودداري كند او را نيز امر كرد كه اين موضوع پوشيده باشد. امام زين‌العابدين عليه‌السلام اين راز را كشف كرد و نامه به عبدالملك نوشت كه تو در فلان روزنامه‌ي سري درباره‌ي ما اولاد عبدالمطلب به حجاج نوشتي و چنان و چنين دستور دادي و خداي تعالي را اين كار تو خوش آمد. و اين نامه را براي عبدالملك فرستاد. وي ديد درست تاريخش مطابق تاريخ نامه‌اي است كه خود به حجاج نوشته. و رفتن غلام آن حضرت نزد او، و رفتن رسول او نزد حجاج موافق بود. عبدالملك دانست كه امام زين‌العابدين عليه‌السلام به نور مكاشفه نامه‌ي او را دانسته، و اين موضوع را پوشيده مي‌داشت. عبدالملك بار شتر آن حضرت درهم را با مقداري كالا همراه غلامش تقديم [ صفحه 162] كرد و از آن حضرت مسئلت دعاي خير نمود. [3] . به روايت ابونعيم و سلفي، چون هشام بن عبدالملك (يا وليد) به حج رفت او را ممكن نبود كه به حجر برسد به واسطه‌ي ازدحام مردم. منبري در جانب زمزم براي او نهاده بودند و مردم را تماشا مي‌كرد و جمعي از اعيان شام بر گردش نشسته بودند، در اين بين كه وي نشسته بود امام زين‌العابدين سلام الله عليه بيامد. چون رو به حجر رفت مردم براي او كوچه كردند تا حجر او را ببوسيد. اهل شام هشام را گفتند اين كيست؟ گفت او را نمي‌شناسم، از ترس اينكه مبادا اهل شام به امام زين‌العابدين سلام الله عليه راغب شوند. فرزدق گفت من او را مي‌شناسم و قصيده‌ي مشهوره‌ي خود را بالبداهه به اين مطلع برخواند: هذا الذي تعرف البطحاء و طاءته والبيت يعرفه والحل و الحرم چون هشام اين قصيده را بشنيد در خشم شد و فرزدق را در عسقان زنداني كرد. امام زين‌العابدين عليه‌السلام بفرمود تا او را دوازده هزار درهم بعنوان صله‌ي قصيده‌ي موصوفه بردند، و فرمود: عذر مي‌خواهم، اگر بيشتر ممكن بود او را بيشتر مي‌فرستادم. فرزدق گفت: او را براي خدا مدح گفته‌ام، نه براي عطاء امام زين‌العابدين سلام الله عليه فرمود: ما اهل‌بيت چون چيزي را بخشيديم آن را بازپس نگيريم، فرزدق آن را قبول كرد و هجو هشام را شروع نمود. [ صفحه 163] هشام كس فرستاد و او را از حبس خارج ساخت. [4] . امام زين‌العابدين سلام الله تعالي عليه مردي بزرگ بخشايش و با حيا و سخا و كرم و بزرگي و عفو و اغماض بود، تا آنجا كه مردي او را بد گفت، امام از وي تغافل فرمود، آن مرد گفت: ترا مي‌گويم. امام فرمود و از تو اعراض مي‌كنم، اشاره به آيه‌ي كريمه‌ي خذ العفو و امر بالعرف و اعرض عن الجاهلين. [5] فرمود شتران سرخ موي مرا به اندازه‌ي نصيب من از ذلت مسرور نمي‌سازد. [6] آن حضرت در سن پنجاه و هفت يا هشت سالي به سال نود و نه و به قولي دوازدهم محرم سال نود و چهار وفات يافت. از عمر شريفش دو سال در خدمت جدش علي ده سال با عمش حسن و يازده سال را با پدر بزرگوارش حسين برگذار فرموده بود صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين. [7] . گويند آن حضرت را وليد بن عبدالملك سم داد، و در بقيع پيش عمش حسن دفن گرديد. از حضرتش يازده پسر و چهار دختر بماند. [8] . صواعق صفحه 123/122 و نورالابصار 139 / 140

پاورقي


[1] نورالابصار، للشبلنجي ص 280. الفصول المهمة ص 183. تذكرة الخواص ص 341.
[2] تذكرة الخواص ص 341. الفصول المهمة ص 183. الصواعق و المحرقة ص 200. الاتحاف بحب الاشراف ص 49. نورالابصار 281.
[3] حلية الاولياء 3 / 135. مناقب ابن شهر آشوب 4 / 132. تذكرة الخواص ص 292. كشف الغمة2 / 263.
[4] الاغاني 14 / 75. حلية الاولياء 3 / 140. وفيات الاعيان 5 / 145. الفصول المهمة ص 185. الصواعق المحرقة ص 201. شذرات الذهب 7 / 360. نورالابصار ص 283.
[5] سوره الاعراف، آيه 199.
[6] الطبقات الكبري1 / 27. الصواعق المحرقة ص 201. نورالابصار ص 283.
[7] الصواعق المحرقة، ص 201. نورالابصار، ص 282.
[8] الصواعق المحرقة، ص 201. نورالابصار، ص 286.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه