بر امام باقر علیه السلام چه گذشت؟ صفحه 40

صفحه 40

دشمن در تدارک جنگ

با رسیدن نامه به دست استاندار قزوین، خشم عصبانیت سراسر وجود او را فرا گرفت و طی حکمی حارث را شدیدا تهدید کرد و نوشت: که سه سال است که سلطان علی به این حدود آمده و مردم را پیرو خود ساخته، اما تو حالا به ما خبر می دهی؟ آنگاه چند فرمانده از اطراف و حوالی قم و کاشان به کمک «حارث» فرستاده و می گوید باید سر «علی بن محمد باقر» را برای من بیاورید!!

تمام کارها مخفیانه انجام گرفت. نیروهای دشمن در حال آماده باش، لوازم جنگ را آماده نمودند و تمام راهها را بستند تا کسی نتواند به کمک آقا بیاید. وقتی یاران «سلطان علی» از این امر آگاه شدند، آماده ی کارزار گشته و در درگیری وسیعی که روی عده ای از روستاییان اطراف به کمک حاکمان ستمگر آمده و بر علیه شاه «سلطان علی» وارد کارزار شدند و بسیاری از اطرافیان سلطان علی را به شهادت رساندند. در این نبرد «سلطان علی» عده ی زیادی از آنان را به درک واصل نمودند.

شهادت سلطان علی

اما از آنجایی که لشکر دشمن روز به روز رو به افزایش بود آقا سلطان علی ضعف و بر اثر زخم تیرهایی که به او خورده بود (نقل است هشتاد چوبه ی تیر به بر پیکر ایشان اصابت کرده بود) به شهادت رسید و آن ملعون سر از بدن مبارکش جدا کرد.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه