بر امام باقر علیه السلام چه گذشت؟ صفحه 61

صفحه 61

ای کافر اگر بر تو دست یابم جانت را می گیرم و در این هنگام هشام به من گفت: ای زید کاری به همنشین ما نداشته باش. به خدا سوگند: اگر جز من و پسرم یحیی کس دیگری نباشد بر هشام خروج خواهم کرد و با وی جهاد خواهم کرد تا آنکه هلاک شوم.» [58].

زید در کنار امام باقر علیه السلام

«زید بن علی» بر امام باقر علیه السلام وارد شد، و

با او نامه هایی از مردم کوفه بود که در آن وی با به جانب خویش دعوت کرده بودند و او را به اجتماع خویش خبر داده و از او خواسته بودند تا بر بنی امیه خروج کند. پس ابوجعفر علیه السلام فرمود: این نامه ها از جانب ایشان ابتدایی است یا پاسخ نامه هایی است که تو به ایشان نوشته و ایشان را به خروج خوانده ای؟ گفت: ابتدائا از ایشان است، به سبب معرفت ایشان به حق ما و قرابت ما به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و به جهت آنچه در کتاب خدا از وجوب مودت و طاعت ما می یابند و برای آن ننگی و عسرت و بلا که ما در آن هستیم.

امام باقر فرمود: فرمانبردای از جانب خدا مفروض و واجب است، و طریقی است که آن را در امتهای پیشین جاری ساخته و در امت حاضر نیز جاری می سازد و اطاعت برای یک تن از ما و دوستی برای همگی ماست. و …

پس خفیف و سبک نگردانند ترا گروهی که یقین ندارند، ایشان هرگز تو را از خدا بی نیاز نخواهند کرد. پس شتاب مکن، و همانا خدا برای شتاب بندگانش شتاب نمی کند، و از خدای تعالی سبقت مگیر که این بلا تو را زبون کند و بیفکند.

روای می گوید: در این هنگام زید به خشم آمد و گفت: «از ما آن کس امام نیست که در خانه ی خود بنشیند و پرده در پیش روی بیاویزد و از جهاد روی بتابد و لکن امام از ما آن کس است که خود را در خطر اندازد و در راه خدا آن چنان

که باید جهاد نماید و از رعیت و حریم خویش دفاع نماید.»

سپس امام باقر علیه السلام فرمود:

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه