بر امام باقر علیه السلام چه گذشت؟ صفحه 22

صفحه 22

کردم بعد از مدتی بچه ها دور من و جابر جمع شدند و مردم نیز اجتماع نمودند. جابر حرکت کرد تا داخل میدان کوفه شد و بچه ها به دنبالش به دور میدان می دویدند.

مردم می گفتند: جابر دیوانه شده است، به خدا سوگند چند روز بیشتر نگذشت که نامه ی هشام بن عبدالملک به فرماندار کوفه رسید که در نامه نوشته بود: مردی به نام جابر جعفی در کوفه است. گردن او را بزن و سرش را برای من بفرست.

فرماندار از اطرافیان پرسید جابر کیست؟ گفتند: مردی دانشمند، فاضل و صاحب حدیث است که به حج رفته بود ولی افسوس که اکنون دیوانه شده است او دیگر در میان میدان با بچه ها چوب سوار است و با آنها بازی می کند، فرماندار به میدان آمد و مشاهده

کرد که جابر سوار بر چوب شده و بازی می کند.

فرماندار گفت: خدا را شکر که مرا از ریختن خون او حفظ کرد.

مدتی نگذشت که «منصور بن جمهور» وارد کوفه شد و آنچه جابر گفته بود انجام پذیرفت. منصور بن جمهور از طرف «یزید بن ولید» فرماندار کوفه شد. او بعد از عزل «یوسف بن عمر» به این مقام رسید. یعنی در سال» 126 «دوازده سال پس از.وفات امام باقر علیه السلام. [16].

مناظره با عبدالملک

مردی به عبدالملک مروان گفت: من می خواهم با تو مناظره ای بکنم به شرط.اینکه اول به من امان دهی. عبدالملک گفت: تو را امان دادم. آن مرد گفت: بگو ببینم این مقامی که در آن قرار گرفته ای، پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تو را به این منصب تعیین کرده است؟

عبدالملک گفت: نه.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه