بر امام باقر علیه السلام چه گذشت؟ صفحه 68

صفحه 68

به خدا سوگند هرگاه چشمم به نصر بن خزیمه بیفتد یا من او را خواهم کشت یا او باید مرا بکشد - یوسف گفت: بگیر این شمشیر را، شمشیری به او داد که به چیزی نمی خورد مگر آنکه آن را قطع می کرد.

پس از مدتی در یک درگیری «نائل بن فروه» چشمش به «نصر بن خزیمه» افتاد به سویش شتافت. شمشیری حواله ی او کرد و رانش را جدا ساخت. نصر نیز ضربتی بر او وارد کرد و نائل به قتل رسید و مدتی نگذشت که نصر نیز درگذشت.

تیر خوردن زید علیه السلام

درگیری در تمام محله های کوفه ادامه داشت. اول خروج زید، شب چهارشنبه بود و روز چهارشنبه و پنج شنبه دایما بین دو گروه زد و خورد بود تا آنکه شب شد و یک درگیری بسیار مهمی روی داد و پیروزی با زید بود. دشمن که توانایی مقابله با زید را نداشت از یوسف بن عمر درخواست کمک کرد و گفت: تیراندازان را پیش من بفرست. یوسف، سلیمان بن کیسان کلبی را همراه با عده ای تیر

انداز به نزد آنها فرستاد و اینها تیراندازی به سوی زید و یاران او را آغاز کردند. که ناگهان تیری از سوی دشمن آمد و به جانب چپ پیشانی زید اصابت کرد و تا مغز سر فرو رفت. زید بازگشت و یارانش نیز بازگشتند و لشکریان دشمن گمان کردند به سبب فرارسیدن تاریکی شب، آنها آنجا را ترک کرده اند.

یکی از یاران زید می گوید: ما زید را به منزل هران بن کریمه وارد کردیم گفته شده که آن تیر را شخصی به نام راشد پرتاب کرد و به میان دو چشم زید اصابت کرد. راوی گفت: سر زید در کنار محمد بن مسلم خیاط بود. یحیی بن زید وارد شد و خود را بر روی پدر افکند و گفت: ای پدر، تو را بشارت باد که به رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و علی و فاطمه و بر حسن و حسین (صلوات الله علیهم) وارد می شوی. زید گفت: آری، ای پسرم. [63].

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه