بر امام باقر علیه السلام چه گذشت؟ صفحه 69

صفحه 69

شهادت زید علیه السلام

جمعی از یاران زید به دنبال طبیب رفتند. طبیب به زید گفت: اگر این تیر را بیرون بکشم می میری، زید گفت: مرگ بر من آسانتر است از حالتی که اکنون در آن هستم. دکتر کلبتین [64] برداشت و تیر را بیرون کشید. زید صیحه ای زد و جان به جان آفرین تسلیم کرد. [65].

پس از وفات زید، اصحابش تدبیر و اندیشه کردند که او را در جایی دفن کنند تا امویان او را نیابند و او را از قبر بیرون نکشند.

هر کس نظری داشت. یکی از اصحاب گفت: زرهش را به تنش می پوشانیم و در

آبش می افکنیم. یکی دیگر گفت: سرش را می بریم و در میان کشتگان می اندازیم «یحیی» فرزند زید گفت: نه به خدا، نمی گذارم سگان گوشت پدر مرا بخورند.

سلمه بن ثابت گفت: من پیشنهاد کردم او را به حفره ای می بریم که از آن گل برمی دارند و در آنجا دفن می کنیم.

این رأی را پذیرفتند. رفتیم و میان دو گودال که در آن وقت آب زیادی در آن بود، کندیم و چون آماده شد او را دفن کردیم و آب بر آن جاری ساختیم، و با ما غلامی سندی بود.

علت بردن غلام سندی آن بود که یحیی، زید را بر دوش آن غلام گذاشت و همراه پنج نفر یاران خاص خود او را در آن محل دفن کردند.

پیدا کردن جسد زید علیه السلام

روز دیگر یوسف بن عمر، لشکریانش را مامور کرد تا تمام خانه های کوفه را بازرسی کنند، زنها را به صحن خانه می آورند و اطاقها را می گشتند و زخمیان را بازداشت می کردند و روز جمعه «غلام سندی» محل دفن زید را نشان داد.

آنگاه مأموران پیکر زید را از محل دفن بیرون آوردند و پیکر «زید بن علی» را بر حماری حمل کردند و وارد کوفه ساختند و سرش را بر نی نصب کردند، و به نزد هشام فرستادند و آنگاه جسدش را در کناسه [66] بنی اسد مصلوب ساختند. و تا زمان حکومت ولی بردار بود. گفته اند: به فرمان ولید پیکر زید را پس از چهار سال از چوبه ی دار فرود آوردند و سوزاندند.

هشام بخاطر قیام زید یک سال بهره و مقرری مردم مکه و مدینه از بیت المال را قطع

کرد.

یوسف بن عمر، ندا داده بود هر که یک سر بیاورد من او را پانصد درهم جایزه می دهم.

محمد بن عباد، سر «نصر بن خزیمه» را آورد. یوسف بن عمر دستور داد تا به او هزار درهم بدهند. احول سر معاویه بن اسحاق را بیاورد و به او هفتصد درهم دادند.

قیام یحیی فرزند زید علیهما السلام

پس از شهادت زید مردی از بنی اسد پیش یحیی آمد و گفت: پدرت کشته شد و اهل خراسان شیعیان شمایند.مصلحت آن است که به آنجا روی

یحیی گفت: چگونه می توانم به آنجا بروم؟

آن مرد گفت: اکنون باید پنهان شوی تا زمانی که از جستجوی تو بازایستند. هنگامی که جستجو متوقف گردید، یحیی همراه با چند نفر از یاران خود رهسپار خراسان شد و پس از چندی به ری وارد شد و مدت کمی در آنجا ماند.

آنطور که در تاریخ است پس از شهادت زید شیعیان خراسان به جنبش در آمدند و شروع به فعالیت کردند و تمام شهر خراسان را، آشوب فرا گرفت.

در این هنگامه یحیی بن زید وارد ری و سپس وارد بلخ شد. مردم زیادی به دور یحیی جمع شدند و با او بیعت کردند و وعده کردند که با او قیام کنند و با دشمنان او

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه