سیره عملی امام باقر (علیه السلام) صفحه 1

صفحه 1

شمايل

نام شريفش محمد، كنيه‌اش ابوجعفر و لقبش باقر بود. [1] از آن روي باقر ناميده شد، كه شكافنده علم، پرچمدار دانش و آشكار كننده گنجهاي نهان علوم و معارف بود. [2] . آن گرامي به پيامبر شباهت بسيار داشت، [3] مردي بود، گندم گون [4] ، ميانه بالا [5] و ميان باريك [6] قوي هيكل [7] و سنگين وزن، [8] صورتي گرد داشت [9] و ريشي سياه [10] ، پوستش نرم و لطيف بود [11] و صدايش نيكو، [12] تابنده روي، [13] پيوسته ابروي [14] و پيچيده موي [15] بود. چشماني بزرگ، [16] بيني كشيده، [17] و دندانهايي درشت داشت، [18] به گاه خنده دندانهايش چون درّ مي‌درخشيد، [19] قهقه نمي‌زد. [20] . و چون خنده‌اش تمام مي‌شد مي‌فرمود: خدايا بر من خشمگين مشو، [21] رخسارش را خالي زينت بخشيده بود، [22] و بدنش خال قرمزي داشت [23] و سرش به پائين متمايل بود، [24] چون خشمگين مي‌شد، خشمگينانه به آسمان مي‌نگريست، چنانكه بيننده خشم را در چهره‌اش مي‌ديد. [25] .

اوصاف

جانشين پدر بود و بزرگ علويان، در علم و تقوا، زهد و پارسايي بزرگي و آقايي سرآمد بني‌هاشم بود، نامش در ميان مردم مشهور بود و بزرگي‌اش در بين شيعه و سني آشكار [26] و دوست و دشمن به فضل و برتري‌اش معترف. [27] در ميان سران مذاهب و بزرگان فقها، علم و فضلش ضرب المثل بود. [28] . مسلمانان در هر مسأله‌اي در مي‌ماندند به گنجينه دانش وي روي مي‌آوردند. [29] دانشمندان بزرگ در نزد وي چون كودكي دانش‌آموز، در نزد معلّم، بودند. [30] . «جابر بن عبداللّه انصاري» آخرين بازمانده ياران پيامبر، در مجلس درسش حاضر مي‌شد و علم مي‌آموخت. [31] ارباب مذاهب و جويندگان دانش، پرسشهاي مشكل خود را از حضرتش مي‌پرسيدند. [32] .

عبادت

هميشه به ياد خدا بود، در همه حال نام خدا بر لب داشت، [33] نماز زياد مي‌خواند [34] و چون سر از سجده بر مي‌داشت. سجده گاهش از اشك چشمش‌تر شده بود. [35] . امام صادق [36] فرمود:پدرم در مناجات شبانه‌اش مي‌گفت:«خدايا، فرمانم دادي نبردم، نَهْيَمْ كردي، اطاعت نكردم، اكنون بنده‌ات، نزد تو آمده و عذري ندارم». [37] . آنگاه كه به سفر حج مي‌رفت، چون به حرم مي‌رسيد، غسل مي‌كرد، كفشهايش را در دست مي‌گرفت و مسافتي را پياده مي‌رفت. [38] و چون وارد مسجد الحرام مي‌شد به كعبه نگاه مي‌كرد و با صداي بلند مي‌گريست، غلامش أفلح مي‌گويد:با امام باقر حج گزاردم، چون وارد مسجدالحرام شد، به «بيت» نگاه كرد و گريست تا آنكه صدايش بلند شد، گفتم:«فدايت شوم، مردم به شما نگاه مي‌كنند، آهسته‌تر گريه كنيد»، فرمود:«واي بر تو اي افلح، چرا گريه نكنم، شايد خداوند از رحمت به من نگاه كند، و فرداي قيامت بدين سبب، نزدش رستگار شوم». [39] حتي در شب وفاتش، مناجات شبانه‌اش را ترك نكرد. [40] چون غمگين مي‌شد، زنان و كودكان را جمع مي‌كرد، او دعا مي‌كرد و آنها آمين مي‌گفتند. [41] .

مهابت و شجاعت

علم و تقوايش، زهد و پارسايي‌اش، چنان عظمت، جلالت و ابهّتي به وي داده بود كه كسي نمي‌توانست او را سير نگاه كند. [42] و دانشمندان بزرگ از جمله «حكم بن عُتَيْبه» با همه عظمت و بزرگي‌اش، در نزد او، كودكي دانش‌آموز مي‌نمود، [43] يكي از همراهان هشام بن عبدالملك خليفه اموي، به هنگام حج، چون توجه و احترام مردم به آن حضرت را ديد، تصميم گرفت با طرح سؤالي او را شرمنده كند، و چون به نزد آن گرامي رسيد و چشمش به او افتاد، تنش لرزيد، رنگش پريد و زبانش بند آمد. [44] . يا آنكه در ميان مردم چون يكي از آنها بود، و از متواضع‌ترين مردم به شمار مي‌آمد، ولي در مقابل ستمكاران، شجاعانه مي‌ايستاد و از حق و حقيقت دفاع مي‌كرد. آنگاه كه خليفه اموي هشام بن عبدالملك، آن حضرت را به دمشق احضار كرده بود، در مجلسي كه تمام سران اموي گرد آمده بودند ابتدا هشام و سپس ديگر بزرگان بني‌اميه آن حضرت را سرزنش كردند. مردانه به پاخاست و از اسلام و اهل بيت پيامبر دفاع كرد، چنانكه هشام از سخن آن حضرت، كه امويان را غاصب حقوق اهل بيت معرفي مي‌كرد، به اندازه‌اي خشمگين شد كه فرمان داد امام را زنداني كنند. [45] در مجلسي ديگر در نزد هشام در حالي كه در كنار او و بر تخت وي نشسته بود، در پاسخ هشام، حقانيت خانواده خود را اثبات كرد، هشام از پاسخ امام چنان به خشم آمد، كه صورتش سرخ شد و چشمانش برگشت. [46] . حتي در شب وفاتش، مناجات شبانه‌اش را ترك نكرد. چون غمگين مي‌شد، زنان و كودكان را جمع مي‌كرد، او دعا مي‌كرد و آنها آمين مي‌گفتند.

رفتار با ياران و ديگر مردم

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه