اولویت های فرهنگی امام صادق (ع)
یک مکتب جامع و فراگیر و فرا زمانی میبایست به گونهای دارای انعطاف باشد که در هر شرایط نیازهای جوامع انسانی را برآورده سازد. نیازهای انسانی دو دسته پایدار و ناپایدار هستند، با توجه به شرایط زمانی و مکانی دگرگون و پاسخهای متنوع و مختلفی را میطلبند. جامعه انسانی از جهت سیر کمالی خود هیچ گاه حالت ایستایی ندارد و عوامل و سازه کارهای متعددی از درون و بیرون بر آن تاثیر میگذارند. ناپایداریها و بالندگی انسان و جامعه در سویههای مختلف، نیازهای تازه و پاسخهای نوینی را میجوید و پدید میآورد. نیازهای جدی و پاسخگویی به این نیازها با توجه به شرایط ناپایدار و بالندگی جامعه و انسان، موجب شد که پاسخها،رویکردها و راهبردهای کوتاه و یا بلند مدت شایستگی خود را از دست بدهد و افزون برکهنگی دچار بحران هویت و از سویی از یک پدیده زیستی به یک پدیده آسیب زننده و بیماری زا تبدیل و دگرگون گردد. مذاهب، مکاتب و ایدئولوژیهای بشری و فلسفی و حتی قوانین بشری به جهت همین ناپایداری و ناتوانی از گفتمان با وضعیت متغیر و نا پایدار، همچنان دستخوش دگرگونی و کهنگی میگردد و هر ازگاهی راهکار، رویکر، رهیافت بر راهبردهای زنده و مفید و سازنده به یک بیماری، دشواری، مشکل و راهزن تبدیل میگردد و نه تنها سازنده نیست بلکه آسیبهای جدی به حرکت و سیر تکاملی انسان و جامعهی انسانی وارد میآورد. تنها مکتب و ایدئولوژیی میتواند پایدار و پا برجا بماند که گرفتار روزمرگی و زمان زدگی نشده و بهگونهای نگرش، آموزهها و راهبردهای فرا زمانی و فرا مکانی داشته که گرفتار بندهای هزار لایه زمان و مکان نگردد. این مکتب تنها ویژگی پایداری را با خود به همراه خواهد داشت و در طول تاریخ بشری میتواند همگام یا پیشرو با او حرکت نموده و انسانها را ازآموزهها و گزارههای خود بهرهمند سازد. بیگمان گردهمایی پایداری و ناپایداری تنها از عهدهی مکتبی برمیآید که بر پایه ی فطرت انسانی و با شناخت کامل و جامع از ویژگیهای انسان و جامعه گزارهها وآموزههای خود را ارایه دهد و چون انسان به عنوان فرد بلکه حتی به عنوان نوع ناتوان از شناخت جامع و کامل ازخواستهها، نیازها، شرایط زمانی و مکانی ناپایدار و پیش بینی ویا پیشگویی آینده و نیازهای آیندگان است نمیتواند چنین بینش،رویکرد و راهبردی جامع، کامل و فراگیری را ارایه دهد. میبایست یا دست از این که پایه گذار چنین مکتبی باشد، بشوید و خود را روزمرگی و زمان و مکان زدگی دچار سازد و برای هر مقطعی برنامه،آموزه بینش راهکار و راهبرد تازهای ارایه دهد و همیشه گرفتار شرایط زدگی گردد و یا آن که به مکتبی ایمان آورد که با نگرش و بینشی فرا زمانی و مکانی و با شناخت کامل و جامع به روحیات،خواستهها و نیازهای او، آموزهها و گزارههای جاویدان و پایداری را ارایه داده که با توجه به ناپایداری شرایط و زمان، گزارههای پایدار آن او را به جهت و فرجام کمال و نهایی بکشاند و نوع انسانی را به کمال نوعی خود برساند. اسلام با دارا بودن دو ویژگی انعطاف و شناخت کامل و جامع، میان ناپایداری شرایط و نا ایستایی از سویی، و پایداری آموزهها، و گزارههایش از سوی دیگر این امکان را برای بشر فراهم آورده است تا بتواند، در شرایط ناپایدار و نا ایستا با قوانین، آموزهها و گزارههای پایدار او را به سوی مقصود و هدف نهاییاش رهنمون سازد; به این معنا که اسلام به عنوان یک مکتب که برای راهنمایی و رساندن انسان به کمال و پاسخگویی به همهی نیازهای او دارای چنان توانایی و کشش میباشد که بتواند به این نیازها پاسخهای مناسب و راستین ارایه دهد; و مناسبات زمانی، مکانی و بالندگی جامعه و انسان را در نظر بگیرد و گرفتار بندهای ایستایی نگردد و پویایی و پایداری را در همان حال در خود گردآورد. این پویایی و پایداری در و نمایهای میتواند بر زمان و مکان، ناپایداریها ونا ایستاییهای هر زمان و مکان چیره گردد و هرگز در پاسخ دهی وانماند و همهی شرایط را برتابد. جاودانگی اسلام به عنوان یک مکتب فرا بشری که آموزهها وگزارهایش تا قیامت پایدار و دستورکار بشر برای رسیدن به خوشبختی دو جهانی است، تنها ازاین رو است که پویایی و پایداری را در خود آمیخته دارد و در ادامه مسالهی وصایت و امامت تاپایان هستی این جهان نیز تنها از همین جا توجیه پذیر خواهد بود. از دیدگاه شیعه، پایداری همیشگی امامت همچون دیگر آموزهها و گزارههای پایدار و فرا زمانی و مکانیاش از این رو بوده و هست تاپویایی و پایداری، ناایستایی با جاودانگی و پایندگی میانخواستهها و شرایط جمع گردد و تعارض و تناقض از میان برداشته شود. این امامت و پیشوایی همیشگی و پایدار به آدمی یاری میرساند تا بهترین پاسخها را برای نیازهایش برگزیند. از این نگرش میتوان به تفاوتها و حتی تناقض نماها در رفتارها، کنشها،واکنشها، رویکردها، راهکارها و راهبردهای پیشوایان دینی نگریست و آنها را توجیه کرد و تفسیر و توضیح داد. شهید مطهری در اینباره میفرمایند: ائمه اطهار علیهم السلام در هر زمانی مصلحت اسلام و مسلمین را در نظر میگرفتند و چون دورهها و زمانها و مقتضیات زمان و مکان تغییر میکرد، خواه و ناخواه همان طور رفتارمیکردند که مصالح اسلامی اقتضا میکرد و در هر زمان جبههای مخصوص و شکلی نو از جهاد به وجود میآمد و آنها با بصیرت کامل آن جبههها را تشخیص میدادند. این تعارضها، نه تنها تعارض واقعی نیست بلکه بهترین درس آموزنده است برای کسانی که روح و عقل و فکر مستقیمی داشته باشند. جبهه شناس باشند و بتوانند مقتضیات هر عصر و زمانی رادرک کنند که چگونه مصالح اسلامی اقتضا میکنند. (بیست گفتار،شهید مرتضی مطهری، ص159) این تعارضها و تناقض نماها برخاسته از پویایی و انعطاف پذیریاسلام و هماهنگی و همسازی با شرایط زمانی و مکانی در جهت پاسخگویی به نیازهای ناپایدار و نا ایستای انسان و جامعه است. مجموعه این، آموزهها، گزارهها، راهکارها و رهیافتها و نیز رویکردهای امامان و پیشوایان دینی این امکان را به بشر میدهد تا بتواند برای هر زمان و مکانی با توجه به شرایط پاسخهای مناسب را بیابند و در زندگی فردی و اجتماعی خویش از آن بهره گیرند. تنوع و اختلاف برخوردها، رویکردها و راهبردهای آنان که در طول بیش از دو سده در شرایط بسیار مختلف در صحنههای اجتماعی و فکری آن اندازه زیاد است که هریک نیازی از نیازهای آدمی را پاسخ میدهد و این افزون بر مجموعهی کامل آموزهها و گزارههای است که در قرآن در شرایط بسیار متفاوت و در جوامع مختلف از جهت روحیات، اندیشه و بینش درباره پیامبران بیان شده است که هریک از آنان میتواند پاسخی درست و راستین برای بکارگیری در زندگی فردی و اجتماعی آدمی تا پایان و فرجام تاریخ و جهان بشری باشد.
رویکرد فکری، آموزشی و پرورشی امام جعفرصادق (ع)
از این نگاه میتوان به رویکرد فکری، آموزشی و پرورشی امام جعفر صادق(ع) پرداخت و دانست که چرا ایشان در دوران بحران سیاسی و اجتماعی که جامعه آن روز اسلام و جهان اسلام را فرا گرفته بود و حکومتها دست به دست میشد به جنبش و قیام مسلحانه دست نیازید وخلافت و حکومت اسلامی را که حق ایشان بود در دست نگرفت و حتی در پاسخ به پارهای از دعوتها برای در دست گرفتن پیشوایی و رهبری قیام بر ضد حکومت درحال فروپاشی امویان اقدامی نکرد بلکه حتی نامهی پیشنهادی را پیش روی فرستاده ابوسلمه معروف به وزیر آلالبیت علیهم السلام را سوزاند. پرسش این است که چرا دو گونه رفتار از دو امام به یقین صورت میپذیرد و یکی قیام میکند و دیگری نامه را میسوزاند؟ تعارض از کجا ناشی شده است؟ چرا در روش و رویکردهای پیشوایان دینی به این امور متعارض ومتناقض نما برخورد میکنیم؟ آیا این تعارضها و تناقضها همانند تعارضها و تناقضهایی است که در مسایل فقه و احکام وجود دارد؟ مشکل اینجاست که همان گونه که اگر در اخبار متعارض و متناقضی که در فقه و احکام نقل شده، تعارضها حل نگردد و هر کس به خبر و حدیثی تمسک جوید، موجب میشود که هرج و مرج در فقه پدید آید،اگر در این رویکردها و راهبردهای مختلف پیشوایان از آن جمله امام حسین و امام حسن علیهم السلام و دیگر امامان و پیشوایان درود خداوند برایشان باد. تعارضها و تناقضها برطرف نگردد،موجب آن خواهد شد که هرج ومرج اخلاقی و اجتماعی و سیاسی پدید آید و هر کس به هوا و هوس خود راهی را پیش بگیرد و بعد آن را باعملی که در یک مورد معین و یک زمان معین از یکی از امامان و پیشوایان نقل شده توجیه و تفسیر کند و فرد دیگری نیز بر پایه ی هوس خود راهی دیگر که ضد آن است را پیش بگیرد و او نیز آن را به یکی از امامان و رفتارها، گفتارهای گزینشی از آنان استناد داده و آن را اصل بگیرد; و این چنین است که برخی، با توجه به این تفاوتها، تعارضها و تناقضها بگویند که اسلام دین آخرت است و آن دیگری بگوید دین حکومت و دنیا است نه دین آخرت. یکی حرکت امام حسین(ع) را حرکت دنیوی در جهت رسیدن به خلافت و حکومت توجیه کند و آن دیگری صلح امام حسن(ع)، کنارگیری امام زینالعابدین(ع) و سوزاندن نامه رهبر قیام و جنبشهای دوره پایانی حکومت اموی توسط امام صادق(ع) را نشان از اخروی بودن اسلام وغیر دنیایی بودن آن تفسیر نماید. آن کس که سری پرشور دارد و طبع و مزاجش با آرامش سر سازش ندارد و خاموشی را نپسندد برای توجیه رویکرد و رفتارهایش به شیوه پیامبر(ص) در صدر اسلام و جنبش و قیامهای شیعیان و به ویژه جنبش و نهضتحسینی استناد کند و آن دیگری که مزاجی عافیت طلب و گوشهگیر موضوع تقیه و راه و روش امام صادق(ع) یا دیگر پیشوایان که چنین روشی را برگزیدهاند استناد نماید و به این صورت رویکردها و رفتارها و کنشها و واکنشهای متفاوت این پیشوایان تنها ابزاری برای توجیه رویکردها خواهد شد و کسی به سخن کسی گوش فرا نخواهد داد و جامعه و مکتب دچار هرج و مرج و اضطراب میگردد. با نگاهی دوباره به آن چه در آغاز گفتار گذشت رمز این تعارضها و تناقض نماها دانسته خواهد شد و پرده از راز فرو خواهد افتاد.چون پویایی درعین حال پایداری آموزهها و گزارهها و روح زنده و سیال و پویای تعلیمات اسلامی چنین تعارض و تناقض نماهایی را ایجاب میکند. این تعارضها و تناقضها در واقع آموزش بهرهگیری وبه کارگیری از شرایط و امکانات زمان و بهترین شیوه پاسخگویی به نیازهای هر زمان است که میتوان از آنها در راستای تکامل انسان و جامعه انسانی بهره گرفت و از آن سود برد. شهید مطهری درباره دو رویکرد متفاوت دو امام صادق و امام حسین علیهم السلام میفرمایند: امام حسین(ع) بدون پروا، با آن که قراین و نشانهها حتی گفتههای خود آن حضرت حکایت میکرد که شهید خواهد شد، قیام کرد ولی امام صادق(ع) با آن که به سراغش رفتند، اعتنا ننمود وقیام نکرد، ترجیح داد که در خانه بنشیند و به کار تعلیم و ارشاد بپردازد. به ظاهر تعارض و تناقض به نظر میرسد که اگر در مقابل ظلم باید قیام کرد و از هیچ خطر پروا نکرد، پس چرا امام صادق(ع) قیام نکرد، بلکه در زندگی مطلقاً راه تقیه پیش گرفت و اگر باید تقیه کرد و وظیفهی امام این است که به تعلیم و ارشاد و هدایت مردم بپردازد، پس چرا امام حسین(ع) این کار را نکرد؟ (همان، ص153) شهید مطهری با توجه به اوضاع سیاسی عهد امام به این پرسش پاسخ میدهند و بیان میدارند که این رویکرد به ظاهر متناقض و متعارض تنها به جهت شرایط ومقتضیات زمان و مکان بود که درسی آموزنده برای رهروان راه پیشوایان راستین است تا بدانند که در شرایط مختلف میتوانند رویکردهای متفاوتی داشته باشند. امام صادق(ع) میدانست که بنیالعباس مانع آن خواهند شد که حکومت به اهلبیت پیامبر(ص) منتقل شود و در صورت پذیرفتن پیشنهاد بدون هیچ تاثیرگذاری مثبت آن حضرت را شهید خواهند کرد. ایشان میفرمایند: امام(ع) اگر میدانست که شهادت آن حضرت برای اسلام ومسلمین اثر بهتری دارد، شهادت را انتخاب میکرد. همان طوری که امام حسین(ع) به همین دلیل شهادت را انتخاب کرد. در آن عصر که به خصوصیات آن اشاره خواهیم کرد، آن چیزی که بهتر و مفیدتر بود رهبری یک نهضت علمی و فکری و تربیتی بود که اثر آن تا امروز هست. همان طوری که در عصر امام حسین(ع) آن نهضت ضرورت داشت وآن نیز آن طور به جا و مناسب بود که اثرش هنوز باقی است. جان مطلب همین جا است که در همهی این کارها، از قیام و جهاد و امر به معروف و نهی از منکرها و از سکوتها و تقیهها باید به اثر و نتیجه آنها در آن موقع توجه کرد. اینها اموری نیست که به شکل یک امر تعبدی از قبیل وضو، غسل، نماز و روزه صورت بگیرد. اثر این کارها در مواقع مختلف و زمانهای مختلف و اوضاع و شرایط مختلف فرق میکند. گاهی اثر قیام و جهاد برای اسلام نافعتر است و گاهی اثر سکوت و تقیه، گاهی شکل و صورت قیام فرق می کند. همه اینها بستگی دارد به خصوصیت عصر و زمان و اوضاع و احوال روز ویک تشخیص عمیق در این مورد ضرورت دارد، اشتباه تشخیص دادن زیانها به اسلام میرساند. (همان، ص 155)
اوضاع سیاسی و اجتماعی عصر امام صادق (ع)
امام صادق(ع) در عصر و زمانی واقع شد که افزون بر حوادث و رخدادهای سیاسی یک سلسله حوادث اجتماعی و پیچیدگیها و ابهامهای فکری و روحی پس از ورود فرهنگها و آیینهای فلسفی و اندیشه ای از شاهنشاهیهای ایران و روم، پیدا شده بود. در این زمان پاسداری از سنگرهای اعتقادی مهمترین امر به شمار میآمد. مقتضیات زمان امام صادق(ع) که در نیمه نخست سده دوم هجری می زیست با زمان سیدالشهداء(ع) که در حدود نیمه نخست سده یکم بود، بسیار متفاوت بود. در حدود نیمه سده نخست در درون کشورهای اسلامی برای کسانی که میخواستند به اسلام خدمت نمایند تنها مبارزه با دستگاه خلافت بود و سایر جبههها هنوز پدید نیامده بود و اگر هم وجود داشت هنوز آن چنان اهمیتی نیافته بود. حوادث عالم و اسلام همه مربوط به دستگاه خلافت بود و مردم در سادگی سده نخست می زیستند. اما بعدها این جبههها متعدد شد که مهمترین آنها جبهههای علمی، فکری واعتقادی بود. یک نهضت علمی و فکری و فرهنگی عظیم در میان مسلمانان آغاز شد. مذهبها و مکتبهایی در اصول دین و فروع دین پیدا شد. در این شرایط امام صادق(ع) پرچم فرهنگی و علمی اسلام به ویژه شیعیان را بر افراشت و در همه ی صحنهها پیشگام و پیشرو گردید. زمان امام(ع) زمانی بود که برخورد افکار و آراء و جنگ عقاید شروع شده بود و ضرورت ایجاب میکرد که امام کوشش خود را در این جبهه قرار دهند و این گونه شد که شیعه به عنوان یک مکتب فکری، علمی و فقهی و اعتقادی در جهان اسلام جا افتاد به نحوی که دیگر نمیتوان اتهامات سیاسی به آن بست. این آثار مولود ایمان وعقیده است و سیاست نمیتواند چنین فقه، اخلاق، فلسفه، عرفان،تفسیر و دیگر علوم و فنون را پدید آورد. پیشگامی امامان باقر وصادق علیهماالسلام موجب شد تا اسلام راستین پایدار بماند و برای هر زمانی و مکانی و در شرایط پویا و نا ایستای انسان و جامعه برنامهها، آموزهها و گزارههایی داشته باشد.