امام صادق (ع) و حفظ آرمان اساسی تشیع صفحه 1

صفحه 1

سیر تشیع در ایران

پس از شهادت امام حسین (علیه السلام) مفهوم حقانیت امام در خاندان پیامبر از نسل امام حسین مطرح شد و وظیفه امامت به هدایت روحانی و مذهبی جامعه منحصر گردید و این امر به وسیله امام زین العابدین و امام باقر (علیه السلام) تبیین شد ولی در زمان امام صادق (علیه السلام) گروهی از سادات حسنی که دست به قیام زدند، امامت را در انحصار اعقاب امام حسین (ع) ندانسته و به نسل امام حسن (علیه السلام) نیز تعمیم دادند و بدین وسیله اصول اساس امامت را که عبارت بود از «نص» و «علم» و «عصمت» انکار نمودند. به اعتقاد شیعه «امامت» مانند نبوت» یک نوع منصب الهی است، همان طوری که خدا هر که را بخواهد برای منصب نبوت انتخاب می کند، همچنان خدا هرکس را بخواهد برای منصب امامت برمی گزیند، او تمامی وظایفی را که پیغمبر به عهده دارد به عهده خواهد داشت با این تفاوت که به امام وحی نمی شود و لازمه داشتن این منصب، عصمت است و امام باید معصوم هم باشد و تنها دوازده نفر از اهل بیت پیغمبر دارای مقام امامت بوده اند و اخبار زیادی راجع به این تعداد، از پیامبر اکرم از طرق شیعه و سنی نقل شده است که از جمله: فرمود: «لا یزالُ الدِّینُ قائِماً حَتّی تَقوُمَ السّاعَهُ وَ یکُونَ عَلَیهِمْ اِثنا عَشَرَ خَلِیفَهً کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیشٍ» [1] (دین همیشه بر پا است تا قیام قیامت و برایشان دوازده خلیفه که همگی از قریشند، فرمانرواست). در مسند احمد بن حنبل آمده است که از عبدالله

بن مسعود سئوال شد آیا پیغمبر به شما خبر داده است عدد خلفا بعد از خودش را؟ گفت: بلی، عدد نقباء بنی اسرائیل دوازده نفرند. [2] . مفاد این اخبار که از طرق معتبر اهل تسنن است جز بر مذهب شیعه دوازده امامی تطبیق نمی شود و اخبار زیادی از طرق عامه که متضمن نص بر دوازده امام شیعه است، از طرق عامه روایت شده است. علاوه بر این کتابهائی که ذکر شد، سایر علمای اهل تسنن در کتابهای خود به طور پراکنده اخباری در این باره نقل کرده اند سلیمان بلخی در کتاب «ینابیع الموده» باب 77 / 444 را اختصاص به این موضوع داده و اخبار زیادی در این باب از شیخین و ترمذی، ابن داود، مسلم، سید علی همدانی و شعبی و ……..نقل کرده است. از جمله می گوید: یحیی بن حسن فقیه در کتاب «عمده» از بیست طریق نقل نموده که «اِنَّ الخُلَفاءَ بَعدَ النَّبِی صلی الله علیه و آله و سلم اِثنا عَشَرَ خَلیفَهً کُلُّهُم مِن قُرَیشٍ» مرحوم بحرانی در غایه المرام باب 12 را به این موضوع اختصاص داده و احادیثی که در این باره از اهل تسنن وارد شده در آن باب نقل کرده است. در کتاب «کفایه الأثر فی النص علی الأئمه الإثنی عشر» تألیف «علی بن محمد بن علی خزاز رازی یا قمی» روایات اصحاب پیغمبر در رابطه با تنصیص بر عدد و اسامی ائمه اثنی عشر یاد شده است این احادیث به ضمیمه تمامی احادیثی که در کتب شیعه از پیغمبر و سایر امامان اهل بیت در بیان عدد اسامی ائمه هدی (علیه السلام) آورده اند فوق حد تواتر

است. البته نه تنها راجع به تعداد دوازده گانه ائمه اطهار در روایات اهل سنت تصریح شده، بلکه اسامی فرد فرد آنها نیز ذکر شده است مؤلف کتاب «ینابیع الموده» از فرائد السمطین» شیخ الإسلام حموینی از مجاهد از ابن عباس نقل می کند که مردی یهودی به نام «نعثل» مسائلی چند درباره توحید از پیامبر اکرم (ص) پرسید، حضرت پاسخ دادند، نعثل قانع شد اسلام آورد، بعد عرض کرد یا رسول الله هر پیغمبری وصیی داشته، وصی شما کیست؟ حضرت فرمود: «اِنَّ وَصیِّی عَلِیُّ بنُ اَبیطالِب وَ بَعدَهُ سِبطای اَلحسَنُ وَ الحُسینُ تَتلوهُ تِسعهُُ اَئِمَّهٍٍ مِن صُلبِ الحُسَینِ»، نعثل عرض کرد یا محمد اسامی آنها را برای من بیان فرما. حضرت فرمود: «اِذا مَضی الحُسینُ فَاِبنُهُ عَلی، فَاذا مضی عَلی فَابنُهُ مُحمَّدٌَ، فاذا مَضی مُحمَّد فَابنُهُ جَعفَرٌ، فَاذا مَضی جَعفرٌ فَابنُهُ موسی، فَاذا مَضی مُوسی فَابنُهُ عَلی، فَاذا مَضی علی فَابنُهُ مُحمَّدٌ، فَاذا مَضی مُحمَّدٌ فَابنُهُ عَلی فَابنُهُ الحَسَنُ، فَاذا مَضی الحَسَن فَابنُهُ الحُجَّهُ مُحمَّدُ المُهدی فَهؤلاء اِثنی عَشَرَ ……» سپس نعثل طرز به شهادت رسیدن هر یک را سئوال کرد و حضرت جواب داد، آنگاه نعثل گفت: «اشهد ان لا اله الا الله و انک رسول الله و اشهد انهم الأوصیاء بعدک» بعد نعثل گفت: آنچه فرمودی در کتب انبیاء پیشین نیز دیده ام و در وصیت نامه حضرت موسی کاملاً ثبت است آنگاه رسول اکرم (ص) فرمود: «طوبی لِمَن اَحبَّهُم وَ اَتبَعَهُم و ویلٌ لِمَن اَبغَضهُم وَ خالَفَهُم» [3] . (خوشا به حال کسی که آنها را دوست بدارد و متابعت نماید و وای به حال کسی که آنها را دشمن بدارد و مخالفت کند)

شیعه معتقد است چنانچه پیغمبر (ص) دارای تمام علومی که مردم در امور دینی و دنیوی نیازمند به آنها بودند و وظیفه هدایت به سوی حق و حقیقت و اجراء عدالت کامل اجتماعی به وسیله حاکمیت مطلق خود از طرف خداوند برای او ثابت بود. علی (علیه السلام) و یازده نفر از فرزندانش هم تمام این منصبها را از طرف خداوند برحسب نیابت از پیغمبر (ص) داشتند بر مردم واجب بود که در هر زمانی بر سر هر یک از آنها که امام وقت بود گرد آیند و اطاعت او را برعهده گیرند تا امام هم آنها را به آنچه موجب سعادت نهائی آنها است، رهنمون شود. غرض بعد از شهادت امام حسین (علیه السلام) و کناره گیری امام سجاد از صحنه و شروع انقلابات خونین از طرف علویان تمایلاتی افراطی در آئین امامت به وجود آمد و در این جریان وظیفه استراتژیکی امام صادق (علیه السلام) ایجاب می کرد، ضمن حفظ آرمان اساسی تشیع از جذب به ترکیب پدیدار شده از تمایلات افراطی شیعیان نیز در داخل جلوگیری نماید در این تلاش امام صادق (علیه السلام) بیشترین تأکید خود را بر روی دو اصل اساسی نهاد: اصل اول نص و اصل دوم علم است، به این معنی: امامت موهبت الهی است که به شخص برگزیده ای از خاندان پیامبر اعطا می شود و هر امام قبل از رحلتش طبق دستور خداوند، امامت خود را با معرفی و تعیین صریح و روشن (نص) به امام بعدی منتقل می کند و طبق نص صریح امامت از علی (علیه السلام) به حسن از حسن (علیه السلام) به حسین (علیه السلام) تفویض شد

و سپس به ترتیب در نسل پیاپی امام حسین (علیه السلام) ادامه یافت تا به امام جعفر صادق (علیه السلام) رسید و این حقیقت، امامت امام جعفر صادق (علیه السلام) را از مدعیان دیگری که ادعای امامت داشتند، متمایز می کند آنها آشکارا منکر تعیین و نص صریحی بودند که براساس آن علی (علیه السلام) به وسیله حضرت محمد (ص) به امامت رسید و آنها تعیین امام بعدی را به وسیله امام قبلی با نص صریح نمی پذیرفتند بدین جهت امام صادق (علیه السلام) برای اثبات امامت خود و امامان دیگر تأکید زیادی به اصل نص در آئین امامت داشته است. عمرو بن اشعث می گوید: شنیدم امام صادق (علیه السلام) می فرمود: «اَتَرون الموصی مِنّا یوصی اِلی مَن یریدُ؟ لا وَ الله وَلکن عَهدٌ مِنَ اللهِ وَ رَسولِهِ صل الله علیه و آلیه و سلم لِرجُلٍ فَرَجلٍ حَتّی ینتَهِی الامرُ اِلی صاحبهِ» [4] . شما گمان می کنید هر کس از ما امامان وصیت می کند، به هرکس می خواهد وصیت می کند؟! نه به خدا، چنین نیست، بلکه امر امامت عهد و فرمانی است از جانب خدا و رسولش برای مردی پس از مردی (از ما خانواده) تا به صاحبش برسد (یعنی برسد به امام دوازدهم) و در حدیث دیگری، ابو بصیر می گوید: در خدمت امام صادق (علیه السلام) بودم که نام اوصیاء را بردند و من هم اسماعیل را نام بردم حضرت فرمود: «لا وَالله یا ابا مُحمَّد ما ذاکَ اِلَینا وَ ما هُو الا الی اللهِ عَزَّوَ جَلَّ ینزِلُ واحِداً بَعدَ واحِدٍ» [5] . (نه به خدا، ای ابا محمد، تعیین امام به اختیار ما نیست، این کار تنها به

دست خداست که درباره هر یک پس از دیگری فرو می فرستد. البته اسماعیل فرزند ارشد امام صادق (علیه السلام) است که در حال حیات امام (علیه السلام) وفات یافت با وجود این فرقه اسماعیلیه او را امام می دانند، در این مجلس ابوبصیر از اسماعیل به عنوان امام نام می برد که حضرت آن را رد می کند. امام صادق (علیه السلام) درباره این که ائمه اطهار جز به عهد و فرمان خدا کاری انجام نمی دهند، به «معاذ بن کثیر» می فرماید: «اِنَّ الوَصیّه نَزَلَت مِنَ السَّماء عَلی مُحمَّدٍ کِتاباً لَم ینزِل علی محمَّد صل الله علیه و آله و سلم کِتابٌ مَختومٌ اِلّا الوَصیهَ....» امر وصیت از آسمان در مکتوبی بر محمد (ص) نازل شد و مکتوب سر به مهر بر پیامبر اکرم نازل نشد مگر درباره وصیت، جبرئیل عرض کرد یا محمد (ص) این وصیت تو است درباره امتت نزد اهل بیتت. رسول خدا فرمود: ای جبرئیل کدام اهل بیتم؟ گفت: برگزیده خدا از میان ایشان و ذریه او(علی و اولادش علیهم السلام) و این وصیت برای این است که علی علم نبوت را از تو به ارث ببرد، چنان که ابراهیم به ارث داد و میراث این علم برای علی (علیه السلام)، و ذرّیه تو از نسل او است. آنگاه امام صادق (علیه السلام) فرمود: آن مکتوب چند مهر داشت، علی (علیه السلام) مهر آن را گشود و به آنچه در آن بود عمل کرد، سپس حسن (علیه السلام) مهر دوم را گشود و به آنچه در آن مأمور شده بود، عمل نمود چون حسن (علیه السلام) وفات کرد، حسین (علیه السلام) مهر سوم را

گشود، دید در آن نوشته است: «جنگ کن و بکش و کشته می شوی و مردمی را برای شهادت همراه خود ببر، برای ایشان شهادتی جز همراه تو نیست» او هم عمل کرد و چون خواست در گذرد، پیش از آن مکتوب را به علی بن الحسین (علیه السلام) داد، او مهر چهارم را گشود و دید در آن نوشته است: سکوت کن و چون علم در پرده شده سر به زیر انداز، چون او خواست وفات کند، آن را به محمد بن علی داد، او مهر پنجم را گشود، دید در آن نوشته است: «کتاب خدای تعالی را تفسیر کن و پدرت را تصدیق نما (مثل او سکوت کن) و ارث امامت را به پسرت بده و امت را نیکو تربیت کن و به حق خدای عزوجل قیام نما، و در حال ترس و امنیت حق را بگو و جز از خدا مترس، او هم عمل کرد و سپس آن را به شخص بعد از خود داد. معاذ گوید: من عرض کردم فدایت شوم، آن شخص شمائید؟ فرمود: ای معاذ، من از چیزی باک ندارم جز این که بروی و علیه من روایت کنی (یعنی آری منم اما این خبر را به مخالفین و دشمنان ما مگو) عرض کردم من از خدائی که این مقام را از پدرانت به تو رسانده است خواستارم که تا پیش از وفات شما مانند آن را به فرزندانت عطا کند فرمود: ای معاذ چنین کرده است، عرض کردم: او کیست؟ فرمود: این شخص خوابیده و با دست خود به عبد صالح (موسی بن جعفر) اشاره کرد که خوابیده بود.


[6] . به همین مضمون روایات دیگری نیز از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است. [7] . امام صادق (علیه السلام) در شرح موقیعت امام (علیه السلام) عبارات روشنی را بیان داشته است و اعلام کرده که: «الإمامهُ عَهدٌ مِنَ اللهِ» [8] امامت میثاقی است بین خدا و انسان و شناسائی امام بر هر مؤمنی واجب است و هرکس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد همچون کافر مرده است «مَن ماتَ وَ لَیسَ لَهُ امامٌ ماتَ مَیتهَ الجاهِلیهَ» [9] امام حجت خدا بر روی زمین است و حجت خدا بر خلقش بر پا نشود مگر به وجود امام [10] کلمات آنان کلام خداست و فرامین آنها فرامین خداست، آنها کاری را جز به فرمان خدا انجام نمی دهند. [11] . امامان هستند که خداوند مردم را به اطاعت از آنان فرمان داده است: «اَطیعوا اللهَ وَ اَطیعوا الرَّسولَ وَ اُولی الأمرِ مِنکُم» [12] . امام صادق (علیه السلام) می افزاید: «زمین در هیچ حالی از امام خالی نگردد برای آن که اگر مؤمنین چیزی (در اصول یا فروع دین) افزودند آنها را برگرداند و اگر چیزی کم کردند، برای آنها تکمیل نماید» [13] امامان جانشینان خداوند در روی زمین و درهای توجه به سوی او هستند. [14] . امامان کسانی هستند که خداوند همه پلیدی ها را از آنان دور ساخته و آنان را پاک گردانیده است. [15] . امامان تنها راهنمایان دین هستند [16] و همچون ستارگان برای ساکنین آسمانها و برای حفظ و هدایت مردم زمین به امامت برگزیده شده اند. امامان علامات و نشانه هائی هستند که خداوند در قرآن از آنها یاد فرموده است.
[17] . دومین اصلی که درباره امامت، امام ششم بر آن تأکید نموده، علم است این اصل بدان معنی است که هر امامی دارای مجموعه علوم لدنی است که قبل از رحلتش در آخرین دقیقه ای که از روح او باقی مانده است به امام بعد از خود انتقال می دهد [18] علم مخصوص امام شامل معانی ظاهری و باطنی قرآن است امام صادق (علیه السلام) فرمود: «نَحنُ الرّاسِخونَ فِی العِلمِ و نَحنُ نَعلَمُ تأوِیلَهُ»: (راسخون در علم ما هستیم و ما تأویل قرآن را می دانیم). در حدیث دیگری آمده است که: «نَحنُ شَجَرَهُ النُّبوَّهُ و بَیتُ الرّحمَه وَ مفاتیحُ الحِکمه وَ مَعدَنَ العَلمَ وَ موضِعُ الرِّساله و مختلَفِ الملائِکَهِ وَ موضِعُ سرُّاللهِ و نَحنُ وَدیعهُ اللهِ فی عِبادِهِ و نحنُ حَرَمُ اللهِ الأکبرِ وَ نحنُ ذِمَّهَ اللهِ وَ نحنُ عهدُ اللهِ فَمَن و فی بِعَهدِنا فَقَد وَ فی بِعَهدِ اللهِ وَ مَن خفَّ ذِمَّه اللهِ وَ عَهدَهُ ….» [19] . (ما درخت نبوت و بیت رحمت و کلید حکمت و کانون دانش و محل رسالت و آمد و شد فرشتگان و محل راز خدائیم، ما هستیم امانت خدا در میان بندگانش و ما هستیم حرم بزرگ خدا، ما هستیم امان خدا، ما هستیم پیمان خدا، هر که به پیمان ما وفا کند به پیمان خدا وفا کرده و هر که با ما پیمان شکنی کند، پیمان و عهد خدا را شکسته است). امامان علم پیغمبر خاتم و تمام پیغمبران و اوصیاء پیشین خود را به ارث برده اند. مفضل بن عمرگوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: سلیمان از داود ارث برد و محمد از سلیمان ارث برد و
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه