امام صادق (ع) از منظر دانشوران اهل سنت صفحه 1

صفحه 1

مقدمه

درباره‌ی عظمت امام صادق(ع) نه تنها توسط شیعیان به فراوانی سخن گفته شده است، بلکه در این باره جمع کثیری از دانشوران و بزرگان اهل سنت و جماعت لب به سخن گشوده‌اند. پیشوایان مذاهب اهل سنت،عالمان نامدار اسلامی و صاحب نظران زبردست درباره‌ی برجستگی‌های‌علمی، عملی، اخلاقی، کرامت و عظمت آن امام هدایت، امام جعفر صادق(ع) بسیار سخن گفته‌اند. اینک در این نوشتار به طور گذرا به بیان برخی از این اظهار نظرها و اعترافات می‌پردازیم.

ابوحنیفه و امام صادق (ع)

«نعمان بن ثابت بن زوطی معروف به «ابوحنیفه (80 -150ه. ق.) پیشوای فرقه‌ی حنفی که از نظر زمانی معاصر با امام‌صادق(ع) بود، درباره‌ی عظمت امام صادق(ع) اظهارات و اعترافات خوبی دارد. از جمله درباره‌ی آن حضرت گفت: «مارایت افقه من جعفر بن محمد و انه اعلم الامه من فقیه‌تر و داناتر از جعفر بن محمد ندیده‌ام. او داناترین فرد این امت است. [1] . در زمان امام صادق(ع) منصور دوانقی، خلیفه‌ی مقتدر عباسی، قدرت‌سیاسی را در اختیار داشت، او همواره از مجد وعظمت بنی‌علی و بنی فاطمه به ویژه امام صادق(ع) رنج می‌برد و برای رهایی از این رنج گاهی ابوحنیفه را تحریک می‌کرد که در برابر امام صادق(ع) بایستد; منصور عباسی او را به عنوان مهم‌ترین دانشوران عصر تکریم می‌کرد تا شاید بتواند برمجد و عظمت علمی امام جعفر بن محمد(ع) فائق آید. در این رابطه خود ابوحنیفه نقل می‌کند و می‌گوید: «روزی منصور دوانقی کسی را نزد من فرستاد و گفت: ای ابوحنیفه! مردم شیفته‌ی جعفر بن محمد شده‌اند، او در بین مردم از پایگاه اجتماعی وسیعی بهره‌مند است، تو برای این که پایگاه جعفر بن محمد را خنثی کنی و در دید مردم از عظمت او به خصوص از عظمت علمی او بکاهی، چند مساله‌ی پیچیده و غامض را آماده کن و در وقت مناسب از او بپرس تا بلکه با ناتوان شدن جعفر بن محمد از پاسخ‌گویی، او را تحقیر نمایی و دیگر، مردم شیفته‌ی او نباشند و ازاو فاصله بگیرند. در همین رابطه من چهل مساله‌ی مشکل را آماده کردم و در یکی از روزها که منصور در «حیره بود و مرا طلبید، به حضورش رسیدم.همین که وارد شدم، دیدم جعفر بن محمد در سمت راستش نشسته است،وقتی که چشمم به آن حضرت افتاد، آن چنان تحت تاثیر ابهت و عظمت او قرار گرفتم که از توصیف آن عاجزم. با دیدن منصور خلیفه‌ی عباسی آن ابهت به من دست نداد، در حالی که منصور خلیفه‌است و خلیفه به جهت این که قدرت سیاسی در اختیارش است باید ابهت داشته باشد. سلام گفتم و اجازه خواستم تا در کنارشان بنشینم;خلیفه با اشاره اجازه داد و در کنارشان نشستم. آن گاه منصورعباسی به جعفر بن محمد نگاه کرد و گفت: ابو عبدالله! ایشان ابوحنیفه هستند. او پاسخ داد: بلی، او را می‌شناسم. سپس منصور به من نگاهی کرد و گفت: ابوحنیفه! اگر سوالی داری از ابوعبدالله، جعفربن محمد بپرس و با او در میان بگذار. من گفتم: بسیار خوب. فرصت راغنیمت شمردم و چهل مساله‌ای را که از پیش آماده کرده بودم، یکی پس از دیگری با آن حضرت درمیان گذاشتم. بعد از بیان هر مساله‌ای، امام صادق(ع) در پاسخ آن بیان می‌فرمود: عقیده‌ی شما در این باره چنین و چنان است، عقیده‌ی علمای مدینه در این مساله این چنین است و عقیده‌ی ماهم این است. در برخی از مسائل آن حضرت با نظر ما موافق بود و در برخی هم با نظر علمای مدینه موافق بود و گاهی هم با هر دو نظر مخالفت می‌کرد و خودش نظر سومی را انتخاب می‌کرد و بیان می‌داشت. من تمامی چهل سؤال مشکلی را که برگزیده بودم یکی پس از دیگری با او در میان گذاشتم و جعفر بن محمد هم بدین گونه‌ای که بیان شد به جملگی آن‌ها، با متانت تمام و با تسلط خاصی که داشت پاسخ گفت.» سپس ابوحنیفه بیان داشت: «ان اعلم الناس اعلمهم باختلاف الناس «همانا دانشمندترین مردم کسی است که به آراء و نظریه‌های مختلف دانشوران در مسائل علمی احاطه و تسلط داشته باشد.» و چون جعفر بن محمد این احاطه را دارد، بنابر این او داناترین فرداست.» [2] . همو درباره‌ی عظمت علمی امام صادق(ع) بیان داشت: «لولا جعفر بن محمد ما علم الناس مناسک حجهم.» [3] . اگر جعفر بن محمد نبود، مردم احکام و مناسک حجشان را نمی‌دانستند.

مالک بن انس و امام صادق (ع)

مالک بن انس (17997 ه.ق) یکی از پیشوایان چهارگانه‌ی اهل سنت و جماعت و رئیس فرقه‌ی مالکی است که مدتی افتخار شاگردی امام صادق(ع) نصیب وی شد. [4] او در باره‌ی عظمت و شخصیت علمی و اخلاقی امام صادق(ع) چنین می‌گوید: «ولقد کنت آتی جعفر بن محمد و کان کثیرالمزاح و التبسم، فاذاذکر عنده النبی(ص) اخضر و اصفر، و لقد اختلفت الیه زماناً وما کنت اراه الا علی ثلاث خصال: اما مصلیا و اما صائما وامایقراء القرآن. و ما راءیته قط یحدث عن رسول الله(ص) الا علی‌الطهاره و لا یتکلم فی مالا یعنیه و کان من العلماءالزهاد الذین یخشون الله و ماراءیته قط الا یخرج الوساده من تحته و یجعلهاتحتی.» [5] . «مدتی به حضور جعفر بن محمد می‌رسیدم. آن حضرت اهل مزاح بود. همواره تبسم ملایمی برلب‌هایش نمایان بود. هنگامی که در محضر آن حضرت نام مبارک رسول گرامی اسلام (ص) به میان می‌آمد، رنگ رخساره‌های جعفربن محمد به سبزی و سپس به زردی می‌گرایید. در طول مدتی که به خانه‌ی آن حضرت آمد و شد داشتم، او را ندیدم جز این که در یکی از این سه خصلت و سه حالت به سر می‌برد، یا او را در حال نماز خواندن می‌دیدم و یا در حالت روزه‌داری و یا در حالت قرائت قرآن. من ندیدم که جعفر بن محمد بدون وضو و طهارت از رسول خدا(ص) حدیثی نقل کند. من ندیدم که آن حضرت سخنی بی‌فایده و گزاف بگوید. او از عالمان زاهدی بود که از خدا خوف داشت. ترس از خدا سراسر وجودش را فراگرفته بود. هرگز نشد که به محضرش شرفیاب شوم، جز این که زیراندازی که زیرپای آن حضرت گسترده شده بود، آن را از زیرپایش بر می داشت و زیر پای من می‌گستراند.» مالک بن انس درباره‌ی زهد و عبادت و عرفان امام صادق(ع) بیان داشت: به همراه امام صادق(ع) به قصد مکه و برای انجام مناسک حج ازمدینه خارج شدیم. به مسجد شجره که میقات مردم مدینه است،رسیدیم. لباس احرام پوشیدیم، در هنگام پوشیدن لباس احرام تلبیه گویی یعنی گفتن: «لبیک اللهم لبیک لازم است. دیگران طبق معمول این ذکر را بر زبان جاری می‌کردند.» مالک می‌گوید: من متوجه امام صادق(ع) شدم، دیدم حال حضرت منقلب‌است. امام صادق(ع) می‌خواهد لبیک بگوید ولی رنگ رخساره‌اش متغیر می‌شود. هیجانی به امام دست می‌دهد و صدا در گلویش می‌شکند، و چنان کنترل اعصاب خویش را از دست می‌دهد که می‌خواهد بی‌اختیار ازمرکب به زمین بیفتد. مالک می‌گوید: من جلو آمدم و گفتم: ای فرزند پیامبر! چاره‌ای نیست این ذکر را باید گفت. هر طوری که شده باید این ذکر را بر زبان جاری ساخت. حضرت فرمود: «یابن ابی‌عامر! کیف اجسر ان اقول لبیک اللهم لبیک و اخشی ان یقول عزوجل لا لبیک و لا سعدیک.» ای پسر ابی‌عامر! چگونه جسارت بورزم و به خود جرات و اجازه بدهم که لبیک بگویم؟ «لبیک گفتن به معنای این است که خداوندا، تو مرا به آن چه می‌خوانی با سرعت تمام اجابت می‌کنم وهمواره آماده‌ی انجام آن هستم. با چه اطمینانی با خدای خود این طور گستاخی کنم و خود را بنده‌ی آماده به خدمت معرفی کنم؟! اگر در جوابم گفته شود: «لالبیک و لاسعدیک آن وقت چه کنم؟ [6] . همو در سخنی دیگر درباره فضیلت و عظمت امام صادق(ع) می‌گوید: «ما راءت عین و لا سمعت اذن و لا خطر علی قلب بشر افضل من جعفر بن محمد» [7] . هیچ چشمی ندیده است و هیچ گوشی نشنیده است و به قلب هیچ بشری خطور نکرده است، مردی که با فضیلت‌تر از جعفر بن محمد باشد. درباره‌ی مالک بن انس نوشته‌اند: «و کان مالک بن انس یستمع من جعفر بن محمد و کثیراً مایذکر من سماعه عنه و ربما قال حدثنی الثقه یعنیه.» مالک بن انس از جعفر بن محمد سماع حدیث می‌نمود و بسیار آن چه را که از او سماع می‌کرد، بیان می‌نمود و چه بسا می‌گفت: این حدیث را مرد ثقه به من حدیث کرده است که مرادش جعفربن محمد بود. [8] . حسین بن یزید نوفلی می‌گوید: «سمعت مالک بن انس الفقیه یقول والله ما راءت عینی افضل من جعفر بن محمد(ع) زهداً و فضلاً و عباده و ورعا. و کنت اقصده فیکرمنی و یقبل علی فقلت له یوماً یا ابن رسول الله ما ثواب من صام یوماً من رجب ایماناً و احتساباً فقال (و کان والله اذا قال صدق) حدثنی ابیه عن جده قال قال رسول الله(ص) من صام یوماً من رجب ایماناً و احتساباً غفرله فقلت له یا ابن رسول الله فی ثواب من صام یوماً من شعبان فقال حدثنی ابی‌عن ابیه عن جده قال قال رسول الله(ص) من صام یوماً من شعبان ایماناً و احتساباًغفرله.» [9] . از مالک بن‌انس فقیه شنیدم که گفت: به خدا سوگند! چشمان من ندید فردی را که از جهت زهد، علم، فضیلت، عبادت و ورع برتر از جعفر بن محمد باشد. من به نزد او می‌رفتم. او با روی باز مرامی‌پذیرفت و گرامی می‌داشت. روزی از او پرسیدم: ای پسر پیامبر!ثواب روزه‌ی ماه رجب چه میزان است؟ او در پاسخ روایتی از پیامبر نقل کرد. به خدا سوگند هرگاه چیزی از کسی نقل کند درست و راست نقل می‌کند. او در پاسخ گفت: پدرم از پدرش و از جدش و از پیامبر نقل کرده است که ثواب روزه‌ی ماه رجب این است که گناهانش بخشیده می‌شود. سپس این پرسش را درباره‌ی روزه‌ی ماه شعبان هم بیان کردم و حضرت همان پاسخ را داد.

ابن شبرمه و امام صادق (ع)

عبدالله بن شبرمه بن طفیل ضببی معروف به «ابن شبرمه (72-144 ه.ق) قاضی و فقیه نامدار کوفه، درباره‌ی امام صادق(ع)می‌گوید: «ما ذکرت حدیثا سمعته من جعفر بن محمد(ع) الا کادان یتصرع له قلبی سمعته یقول حدثنی ابی‌عن جدی عن رسول الله.» [10] به یاد ندارم حدیثی را از جعفربن محمد شنیده باشم جز این که در عمق جانم تاثیر گذاشته باشد. از او شنیدم که در نقل حدیث می‌گفت که از پدرم و از جدم و از رسول خدا(ص) این روایت را نقل می‌کنم. همو گفت: «واقسم بالله ما کذب علی ابیه و لا کذب ابوه علی جده و لا کذب جده علی رسول الله.» [11] . به خدا سوگند! نه جعفر بن محمد در نقل روایات از پدرش دروغ می‌گفت و نه پدرش برجدش دروغ می‌گفت و نه او بر پیامبر(ص). یعنی آنچه که در سلسله‌ی سند روایات جعفر بن محمد وجود دارد جملگی درست است.

ابن‌ابی لیلی و امام صادق (ع)

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه