ترجمه عیون اخبار الرضا علیه السلام صفحه 1

صفحه 1

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

مختصری از شرح حال مؤلّف کتاب- رحمه اللّه-:

[اسمه و نسبه]

او شیخ جلیل القدر و بزرگوار، پیشوای محدّثین، محمّد بن علیّ بن الحسین بن موسی بن بابویه ابو جعفر صدوق قمّی است، مرتبه او در علم و فهم و درک حدیث و درجه فقاهت و راستی گفتار و فراوانی تألیفات و پرباری و سرشاری آثار، چندان است که قلم را یارای نوشتن آن و بیان را گنجایش برشمردن آن نیست. دانشمندان پس از وی که شرح حال او را نوشته یا از کتب ذیقیمت و گرانبهای او بهره جسته اند جملگی در بزرگداشت و تمجید او کوشیده اند و همگی به پیشوائی و راست گفتاری او اقرار دارند، و از او بعنوان «شیخ»، یا «طلایه دار» و «راست گفتار» یاد کرده اند.

این مرد بزرگ که میتوان گفت وجود مبارکش از حسنات روزگار و آیات الهی بوده است، در سال 381 هجری قمری در سنّ هفتاد و چند سالگی از دنیا رفته و آثار سیصد گانه اش تا چند قرن متوالی چون ستارگانی فروزان و مشعلهائی پرنور چراغ راه پویندگان طریق حق میبود، ولی هزار افسوس که غالب آنها در اثر حوادث و وقایعی که

میان مسلمین رخ داد مفقود گشت و اینک خبری از آنها نیست و شاید با جرأت بتوان گفت که بیش از یک دهم آن در دنیای کنونی باقی نمانده است.

وصف و ستایش آن بزرگوار در اقوال بزرگان دین (ره)

اگرچه نیازی نمی بینیم که برای نمودن مقام شامخ و درجه رفیع او متوسّل به برهان و دلیل شویم و یا شاهدی ذکر کنیم، لیکن شمّه ای از آنچه را که علمای اسلام و بزرگان و اعلام مدهب ما در تعریف و مدح شخصیت والای آن بزرگوار گفته اند باختصار نقل می کنیم:

شیخ الطائفه- رحمه اللّه- در کتاب الفهرست خود از او با عنوان «جلیل القدر» یاد کرده و پس از ذکر نام و کنیه او گوید: او حافظ احادیث، بصیر و آگاه به رجال، ناقد و صاحب نظر در اخبار است که در میان علماء و دانشمندان اهل قمّ همانند او در فراوانی و

عیون أخبار الرضا علیه السلام / ترجمه غفاری و مستفید، مقدمه ج 1، ص: 5

سرشاری علم، و از حفظ داشتن حدیث دیده نشده است، و دارای حدود سیصد تصنیف است. همچنین در کتاب رجال خویش از وی با نام جلیل القدر، و بسیار حفظ دارنده حدیث و آگاه و صاحب بینش نسبت به فقه و احادیث و رجال یاد می کند.

رجال شناس بزرگ نجاشی از او تحت عنوان ابو جعفر اهل قم، شیخ و فقیه ما و چهره درخشان و آبروی شیعه در خراسان یاد می کند و می افزاید: او در سال 355 ه وارد بغداد شد و در حالیکه جوانی کم سنّ و سال بود بزرگان شیعه از او استماع حدیث و اخذ معارف کردند.

خطیب بغدادی در اثر معروف خود «تاریخ بغداد» گوید: او (شیخ صدوق) وارد بغداد شد و در

آنجا از پدر خود نقل حدیث می کرد، او از بزرگان و سرشناسان شیعه بوده و محمّد بن طلحه النّعالی از او برای ما حدیث کرده است.

ابن ادریس در کتاب سرائر خود از او تمجید کرده و گفته است که او راست گفتار و بلند مرتبه و آگاه نسبت به اخبار و ناقد آثار و در شناخت رجال دانشمند بود، احادیث فراوان از حفظ داشت، او مجیز شیخ ما محمّد بن محمّد بن النعمان معروف به شیخ مفید بود.

علّامه حلّی از وی بنام شیخ و فقیه ما و آبرو و چهره درخشان و راستین شیعه یاد می کند.

ابن شهرآشوب، سیّد بن طاووس، فخر المحقّقین، شهید اوّل، و بطور کلّی سایر اعلام و بزرگان مذهب امامیّه نیز از آن بزرگوار بدین القاب یاد کرده اند:

رئیس المحدّثین، الشیخ الأجل، امام عصره، رکن من ارکان الدّین، صدوق المسلمین، آیه اللّه فی العالمین، الشیخ الأعظم، الشیخ الصّدوق، حجّه الاسلام، الشیخ الثقه، المولود بالدّعوه، الشیخ الامام المقدّم، الفاضل المعظّم، عمده الفضلاء، شیخ من المشایخ، رکن من ارکان الشّریعه، الشیخ الحفظه، وجه الطّائفه المستحفظه، عماد الدّین، الشیخ العلم الأمین، و القاب فراوان دیگری از اینگونه، و آنچه گذشت نمونه ای بود از اوصاف بسیاری که در مقام بزرگداشت و تجلیل و توثیق آن بزرگوار گفته اند.

عیون أخبار الرضا علیه السلام / ترجمه غفاری و مستفید، مقدمه ج 1، ص: 6

سفرهای آن بزرگوار به بلاد مختلف جهت کسب فضائل و استماع حدیث از مشایخ بزرگ

او در شهر قم بدنیا آمد و در همانجا رشد کرد و نزد استادان آن شهر به فراگیری دانش پرداخت، در حالیکه آن دیار خود نیز بخاطر مشایخ بزرگش صاحب آوازه و ارج فراوان بود، سپس بدرخواست مردم ری متوجّه آن سامان گشته و در آنجا اقامت گزید،

البتّه در کتب رجال و تراجم ذکری از تاریخ هجرت آن بزرگوار به ری دیده نشده است، امّا از خلال پاره ای مواضع منجمله در همین کتاب و «خصال» و «أمالی» استفاده میشود که تاریخ هجرت آن فرزانه بعد از ماه رجب سال 339 و پیش از ماه رجب سال 347 هجری بوده است، و دلیل این سخن آنکه در تاریخ اوّل از حمزه بن محمّد بن احمد بن جعفر بن محمّد بن زید بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب- علیهم السلام- در قم أخذ روایت کرده است، و در تاریخ دوم از ابو الحسن محمّد بن احمد بن علی بن اسد الأسدی معروف به ابن جراده البردعی در شهر ری أخذ حدیث کرده است.

از سال 347 به بعد در ری اقامت داشت، تا اینکه از رکن الدّوله سلطان آل بویه رخصت خواست تا به زیارت مشهد امام رضا علیه السّلام مشرّف گردد، و بدنبال آن در سال 352 بدان مشهد متبرّک سفر کرد و پس از نیل به زیارت به دیار ری بازگشت، در اینخصوص خود در همین کتاب گوید: وقتی از امیر پیروزبخت رکن الدّوله برای زیارت تربت مطهّر حضرت رضا علیه السّلام رخصت خواستم، او در ماه رجب سال 352 با این درخواست موافقت کرد، چون از نزد او برگشتم مرا بازخواند و گفت: این تربت که عازم آن هستی مشهد مبارکی است، من خود آن بارگاه را زیارت کرده و در آنجا از خداوند متعال درخواست کردم حوائجی که در دل داشتم برآورد، و خداوند آنها را برایم برآورده ساخت، حال تو نیز در آنجا مرا بیاد آر و

از دعا و زیارت برایم کوتاهی نکن که دعا در آن مکان مقدّس مستجاب خواهد شد، من با او پیمان بستم که چنان کنم و بقول خود عمل کردم، وقتی از مشهد متبرّک بازگشتم و نزد امیر رفتم، پرسید آیا برای ما دعا کردی و از جانب ما مراسم زیارت بجای آوردی؟ جواب دادم:

آری، گفت: کاری نیکو کردی، که برای من ثابت و محقّق شده که دعا در آن بارگاه مستجاب

عیون أخبار الرضا علیه السلام / ترجمه غفاری و مستفید، مقدمه ج 1، ص: 7

است.

او در طریق این سفر در شعبان همان سال وارد نیشابور شد، و از گروهی از مشایخ آن سامان حدیث شنید که از جمله ایشان ابو علی حسین بن احمد بیهقی است که در خانه خود برایش حدیث گفت، همچنین عبد الواحد بن محمّد بن عبدوس نیشابوری، ابو منصور احمد بن ابراهیم بن بکر خوری، ابو سعید محمّد بن فضل بن محمّد بن اسحاق مذکر نیشابوری معروف به ابی سعید معلّم، و نیز ابو الطّیّب حسین بن احمد بن محمّد رازی، و عبد اللّه بن محمّد بن عبد الوهّاب السجزیّ همگی برای او نقل حدیث کردند.

و باز در نیشابور ابو نصر احمد بن الحسین بن احمد بن عبید الضبّی المروانیّ النیشابوری برای او حدیث گفت.

همچنین در مرورود گروهی برای او نقل حدیث کردند که از جمله آنان ابو الحسین محمّد بن علی بن الشاه فقیه مرورودی، و ابو یوسف رافع بن عبد اللّه بن عبد الملک بوده اند.

آن بزرگوار در همان سال به بغداد رفت و از جمعی از مشایخ آن دیار نیز استماع حدیث نمود و نیز آن بزرگوار وارد شهرهای کوفه، فید،

ماوراء النّهر: بلخ، سمرقند، و فرغانه شده و از مشایخ آن دیار استماع حدیث نموده است.

ولادت مؤلّف- رحمه اللّه-:

ما بدرستی از سال ولادت او آگاه نیستیم و هیچیک از شرح حال نویسان نیز آن را مشخّص نکرده اند، امّا از کتاب خود او بنام کمال الدّین، و کتاب غیبت شیخ طوسی و فهرست نجاشی چنین بر می آید که تاریخ ولادت او پس از فوت محمّد بن عثمان العمری دومین نفر از سفرای چهارگانه امام زمان علیه السّلام بوده است، سال 305 هجری در اوائل سفارت ابی القاسم حسین بن روح (سومین سفیر از سفرای چهارگانه).

شیخ صدوق گوید: ابو جعفر محمّد بن علی بن الأسود برای ما روایت کرده گفت:

علی بن حسین بن موسی بن بابویه- پدر مؤلّف- پس از وفات محمّد بن عثمان العمری- رضی اللّه عنه- از من درخواست کرد که از حسین بن روح بخواهم تا از مولایمان امام زمان علیه السّلام خواهش کند آن حضرت دعا کند و از خداوند عزّ و جلّ بخواهد که فرزند پسری نصیب او گرداند، گوید: من این خواسته را بجا آوردم، و او نیز بنوبه خود پنهانی آن را گزارش داد،

عیون أخبار الرضا علیه السلام / ترجمه غفاری و مستفید، مقدمه ج 1، ص: 8

و پس از سه روز بمن خبر داد که امام علیه السّلام برای علیّ بن الحسین دعا فرموده و در آینده نزدیک او را پسری مبارک زاده شود که خداوند عزّ و جلّ بواسطه آن پسر او را بهره مند سازد، و پس از او نیز فرزندان دیگری به وی عطا گردد.

و همچنین از شیخ الطّائفه و نجاشی- رحمهما اللّه- نیز شبیه قضیّه بالا نقل شده است.

آنچه گذشت سخنان

بزرگان و دانشمندان در مورد تاریخ ولادت آن بزرگوار بوده و اوّلین روایت را خود او که نسبت بخویشتن آگاه تر از دیگران است نقل کرده بود، از همه اینها نتیجه گیری می شود که ولادت آن بزرگوار بعد از سال 305 بوده، و چه نیکو ولادتی و نیکوتر مولودی بوده است که بدعای امام زمان علیه السّلام زاده شد، سود او و خیر و برکتش همه مردمان را فراگرفت و بهمین لحاظ بود که شیخ بزرگوار (صدوق) همواره افتخار میکرد و میفرمود: من بدعای امام زمان علیه السّلام زاده شدم، و نیز می گفت: چه بسیار اتّفاق می افتاد که وقتی ابو جعفر محمّد بن علی الأسود (راوی قضیّه تولّد) مرا می دید که با چه پشتکاری به مجالس استادمان محمّد بن احمد بن الولید- رحمه اللّه- رفت وآمد می کنم و نسبت بفراگیری کتابهای علمی و حفظ آنها اشتیاق نشان می دهم، میگفت: عجب نیست که چنین رغبت و اشتیاقی در علم و دانش داشته باشی، زیرا که تو بدعای امام زمان علیه السّلام زاده شده ای!

وفات مؤلّف و آرامگاه او:

او در سال 381 هجری قمری در حالیکه بیش از هفتاد سال از عمر پر ثمرش می گذشت چشم از جهان فروبست، آرامگاه او در شهر ری بفاصله کوتاهی از مرقد حضرت عبد العظیم حسنی- رضی اللّه عنه- و در کنار باغ طغرل در باغچه مصفّائی قرار گرفته، و دارای بقعه و بارگاهی است که در عین سادگی، از شکوهی روحانی برخوردار است و مردم به زیارت آنجا رفته و بدان تبرّک می جویند.

ظهور کرامتی از آن بارگاه:

در سال 1238 هجری که بدستور فتحعلی شاه قاجار بارگاه آن بزرگوار را تجدید بنا می نمودند، سبب ظهور کرامتی گردید که گفتگوی آن در میان مردم دهان بدهان گشته و برای شاه و امراء و دولتمردان او به ثبوت رسید. تفصیل ماجرا را پاره ای از بزرگان همچون

عیون أخبار الرضا علیه السلام / ترجمه غفاری و مستفید، مقدمه ج 1، ص: 9

خوانساری در کتاب روضات، و تنکابنی در قصص العلماء، و مامقانی در تنقیح المقال، و خراسانی در منتخب التواریخ، و قمّی در فوائد الرّضویّه و دیگران- رحمهم اللّه- در کتب خود ذکر کرده اند.

خوانساری در روضات پیرامون این واقعه چنین می گوید: از جمله کرامات شیخ که در این دوره آشکار شد و موجب باز شدن چشم و روشنائی دیده صاحبدلان گردید و توجّه مردمان بسیار را بخود معطوف ساخت، این قضیّه بود که:

زمانی در اثر طغیان آب باران حفره و شکافی در آرامگاه شریف شیخ- رحمه اللّه- واقع در نزدیکی شهر ری پدید آمد، و وقتی برای اصلاح و مرمّت آن به بازرسی و جستجوی آن حدود پرداختند به سردابی برخوردند که قبر شیخ در آن قرار داشت، و چون بدانجا وارد شدند بدن شریفش را

تروتازه یافتند که غیر از عورت او بقیه بدن عریان و اندامی سالم و بدون نقص و عیب با صورتی نیکو آرمیده بود! و هنوز اثر خضاب بر ناخنهایش مشهود بود! و رشته های نخ پوسیده کفن که از هم گسسته شده بود و در اطراف جسد بر روی خاک ریخته بود!

این خبر در شهر تهران بسرعت دهان بدهان گشت تا بالاخره بگوش خاقان مبرور رسید- یعنی فتحعلی شاه قاجار جدّ پدر ناصر الدین شاه قاجار- تقریبا حدود سال 1238 هجری این واقعه اتّفاق افتاد، فتحعلی شاه خود برای تحقیق موضوع شخصا در آنجا حضور پیدا کرد، و پس از شور و صلاحدید با دولتمردان و افراد امین و مورد اعتماد که دخول شخص سلطان به سردابه مذکور را موافق مصلحت دولت علیّه ندانستند، گروهی از علماء و افراد سرشناس و متشخّص شهر را بداخل سرداب فرستاد، با توجّه به کثرت بازدید کنندگان و اعلام صحّت موضوع از سوی تمامی آنان، هیچگونه شکّی برای سلطان باقی نماند که این شایعه قطعا حقیقت دارد، و چون به علم الیقین رسیده بود دستور داد آن حفره یا کانال منتهی به سرداب را بسته و ساختمان آرامگاه را ترمیم، و به بهترین وجه تزئین و آینه کاری نمایند. و من خود بعضی از کسانی که در آن واقعه حضور داشته و شاهد ماجرا بوده اند ملاقات کرده ام و نیز بزرگانی از بین اساتید گذشته ما آن را حکایت کرده اند که ایشان خود از بزرگان سروران دنیا و دین هستند و سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیّاء

عیون أخبار الرضا علیه السلام / ترجمه غفاری و مستفید،

مقدمه ج 1، ص: 10

معرّفی نسخه هائیکه کتاب با آنها مقابله شده

1- نسخه مخطوط کتابخانه استاد معظّم السّید علاء الدّین علویّ طالقانیّ- دام بقاؤه- که اخیرا به کتابخانه آستان قدس رضوی علیه السّلام اهداء گردیده. قطع آن 23* 14 در 212 ورق و هرصفحه دارای 22 سطر بطول 8 سانتیمتر، طول کتابت 17 سانت میباشد. کاتب آن محمّد صالح بن صفی الدّین، و تاریخ اتمام کتابت جزء اوّل آن 1068 هجری قمری میباشد.

تاریخ جزء دوم کتاب بدلیل اسقاط یکی دو صفحه از آخر آن معلوم ما نشد ولی بقرائن موجود کتابت تمام کتاب بقلم یک کاتب بوده است. غالب لغات و مطالب آن در حاشیه کتاب بیان و مشحون از حواشی است.

2- نسخه خطّی آستان قدس رضوی علیه السّلام که پدر شیخ بهائی «حسین بن عبد الصّمد الحارثیّ»- رحمهما اللّه- آنرا تصحیح و با نسخه دیگری مقابله نموده است. نسخه دارای 17 سطر و 244 ورق بوده و در قطع 25* 18 سانتیمتر میباشد. کاتب آن شخصی است بنام محمّد بن حسین بن محمّد الغفاری، و تاریخ اتمام کتابت آن ماه صفر سال 957 هجری است.

3- نسخه چاپ سنگی مجدول، معروف به چاپ نجم الدّوله. مصحّح آن- چنانکه در هامش صفحه دوم آن تحریر یافته- شخص فاضلی بنام عبد الغفّار- رحمه اللّه علیه- میباشد، و حواشی کتاب مملوّ از بیانات ایشان و بعضی منقول از علّامه مجلسی- رحمه اللّه- و بحار الانوار است. و در ضمن نسخه مذکور با نسخه مصحّح مرحوم عالم ربّانی سیّد نعمت اللّه جزایری و چند نسخه دیگر مقابله گردیده است.

4- نسخه مطبوع حروفی که بتصحیح و تحشیه فاضل معاصر جناب آقای سیّد مهدی لاجوردی بوده و ظاهرا با

نسخی که اکنون در کتابخانه حضرت آیه اللّه نجفی مرعشی- رحمه اللّه- موجود میباشد مقابله شده است. و ما در اینجا ترجمه کلام ایشان را درباره یکی از نسخه ها ذکر می نمائیم:

«نسخه اصل در تصحیح این کتاب متعلّق است به قرن یازدهم (1094) هجری قمری که توسّط بعض افاضل از روی نسخه خطّی مقابله شده با نسخه مؤلّف- رحمه اللّه- مقابله شده است.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه