گروه تاريخ اسلام
شهر كوفه در تاريخ خونبار شيعه جايگاهي ويژه دارد و مردم آن سامان با همه نكوهشهايي كه شدهاند بيش از تمام مناطق شيعه نشين به نهضتهاي علويان پيوستهاند. آنان تا نيمه اول قرن سوم هجري به مثابه هسته قيام و تكيه گاه جنبشهاي علويان نقشي مهم ايفا كردند و قيامهاي نيرومندي را تدارك ديدند. دوستداران امامان شيعه بيش از همه جا در آن شهر تمركز داشتند و جمعيتي انبوه داشتند به طوري كه اين شهر به عنوان شهر شيعه شناخته ميشد. شدت علاقه مردم به امامان به حدودي بود كه به عنوان مثال امام باقر عليهالسّلام را پيامبر كوفه و امام مردم عراق ميگفتند و مردم عراق را شيفتگان امام باقر عليهالسّلام ميدانستند و نيز بيشترين اصحاب امامان از مردم كوفه بودند و يا اصالت كوفي داشتند. در دوره امام صادق عليهالسّلام گروه بسياري از راويان حديث كه اهل كوفه بودند از آن حضرت روايت كردهاند و در ضمن شهر كوفه در شمار مراكز مهم نقل حديث بود و محدثان آن مشرب كوفي (عراقي) را كه گرايش شيعي داشت، بر جاي گذاشتند كه راويان نخست آن بيشتر از امام علي عليهالسّلام و يارانش مانند: معاذ بن جبل، ابي مسعود انصاري، عبدالله بن مسعود، عبدالله بن عباس، جابر بن عبدالله انصاري و حذيفة بن يمان روايت كردهاند. علاوه بر اين، شهر كوفه تا پايان دوره خلافت امويان مركز سياسي و اداري سرزمينهاي شرقي خلافت امويان (از آذربايجان تا خراسان و ماوراء النهر و رودخانه سند) بود و ماموران اداري و نيروي پادگانهاي آن مناطق از اين شهر تأمين ميگرديد. بنابراين بيشتر گسيل شدگان به اين شهرها از پرورش يافتگان شهر كوفه بودند. در كنار اين نيروها، افراد و يا قبايل تبعيدي و فراري از شيعيان كوفه نيز وجود داشتند كه پس از روي كار آمدن زياد بن ابيه در كوفه، و ناكامي قيامهاي مختار و عبدالرحمن بن اشعث و زيد بن علي عليهالسّلام در اين شهر، از كوفه رانده و يا متواري شدند. اينان حديث شيعه را بازگو ميكردند و خود سهم بسزايي در گسترش تشيع در آن مناطق داشتند. از اين رو رشد و شكوفايي انديشه شيعه در ايران تا ماوراء النهر و رودخانه سند، مديون تلاش شيعيان كوفه بود. با اين همه، بدون شك شيعيان كوفه در تلاشها و فعاليتهايشان از راهنماييهاي امامان بيبهره نبودند، اگر چه آن معصومان پس از شهادت امام حسين عليهالسّلام به ظاهر ديگر بار به قيامهاي اين شهر توجهي نشان ندادند اما با خواص از شيفتگان ارتباط داشتند و براي سرو سامان دادن به فعاليتهاي پيروان اهل بيت نمايندگاني داشتند كه هر يك در جاي خود اهميت ويژهاي دارد. چهره برجسته شيعيان كوفه در دوره امامت امام رضا و امام جواد عليهماالسلام «صفوان بن يحيي» بود كه تا سال 210 ه.ق زندگي كرد.
صفوان بن يحيي
اشاره
وي از موالي قبيله بجيله و با كنيه ابومحمد معروف بود و در شهر كوفه «سابري» ميفروخت و شاگرد عبدالرحمن بن حجاج بجلي سابري فروش، نماينده امام صادق (ع)، بود صفوان از اصحاب و فقهاي بزرگ دوره امام موسي بن جعفر عليهالسّلام و نماينده امام رضا و امام جواد عليهماالسلام در شهر كوفه به شمار ميرفت. وي در سرسپاري به كردگار و پارسايي جايگاهي ويژه داشت و در پيشگاه ائمه شيعيان مورد اعتماد فراوان بود و كتابهاي فراواني از خود به جاي گذاشت، از جمله: كتاب الاداب و التجارات غيرالاول و الشراء و البيع كه به احتمال قوي بايد در موضوع پيشه وري و براي راهنمايي پيشه وران شيعه نگاشته شده باشد، زيرا شيعيان در بازارها به ويژه بازار شهر كوفه كه در مسير راه تجارتي سرزمينهاي ايران و شام و عربستان و بندر بصره قرار داشت و اقتصاد آن با رونق بود، نقش فعالي داشتند و عهدهدار حرفههايي با اهميت بودند، مانند: صرافي، تجارت، كرايه وسايل حمل و نقل (شتر، قاطر، الاغ)، كه آنان را با ديگر سرزمينهاي اسلامي ارتباط ميداد. بازار كوفه تخصصي بود به اين صورت كه صاحبان هر حرفه در محلي خاص تمركز يافته بودند و بازاريان داراي تشكيلات صنفي بودند و احتمالاً اصحاب امامان با توجه به شرايط خفقان از طريق همين تشكيلات صنفي افراد را جذب ميكردند كه پيشوايان هر صنف و مراحل و مراسم ورود به آن بيانگر اين موضوع ميتواند باشد. از اين رو بازار اهميت ويژهاي در فعاليتهاي شيعه و گروههاي مخالف عباسيان داشت و خلفاي عباسي نيز براي رديابي مخالفان جاسوسهايي در بازارها ميگماردند. اما متأسفانه در پژوهشها از فعاليتهاي صفوان بن يحيي در اتحاديههاي صنفي كوفه، آگاهي كافي به دست نيامد كه اميد است محققان در اين زمينه تحقيقات بيشتري ارائه دهند.
پيشينه تلاشهاي سياسي صفوان بن يحيي
صفوان در دوره امامت موسي بن جعفر (ع) در شهر كوفه، ميزيست و در ميان شيعيان از اعتبار خاصي برخوردار بود، زيرا رهبران گروه«واقفه» براي جلب نظر وي وعده پول فراوان داده بودند و او مخالفت كرده بود و خود را از فرو رفتن در باتلاق واقفه به سلامت داشته بود، از اين رو براي شناختن هر چه بيشتر صفوان بايد با گروه واقفه و فعاليتهاي آنان در شهر كوفه و حوادث مؤثر بر فعاليتهاي اين گروه از شيعيان، آشنا شويم. گروه واقفه كه پس از شهادت حضرت موسي بن جعفر (ع) با انگيزه دنيا طلبانه به وجود آمده بود، چهره غاليانه به خود گرفت و براي مدتي شيعيان كوفه، بغداد و مصر را به خود مشغول داشت آنان در شهر كوفه قدرت بيشتري داشتند و عمر سياسي آنان در اين شهر كه زمينه انحراف بيشتري در آن وجود داشت، به درازا كشيد و هر چند گاه در چهرههاي مختلف جلوه ميكردند و سبب نگراني امامان و شيعيان ميشدند. اينگونه انحرافها ناشي از فضاي خفقان آور و شرايط سخت پنهانكاري در ميان شيعيان بود كه باعث كندي ارتباطات ميان شيعيان، و شيعيان ورهبري ميشد و نظارت رهبري را بر افرادي كه مسؤوليتهايي را عهدهدار بودند، كمتر مي كرد در اين وضعيت برخي كج انديشان، به فرصتطلبي گرايش يافتند و در اين راه از موج اجتماعي و سياسي غلو كه مدتي بود جامعه اسلامي را در خود فرو برده و شورشهاي نيرومندي (سنباديه 137 ه.ق، زاونديه 142 ه.ق، استاذسيس 150 ه.ق، مقنعيه 159 تا 161ه.ق) را به وجود آورده بود، بهره گرفتند و خود خواهيهاي شخصي و گروهي را در پس پرده غلو پوشيده داشتند. به هر حال اوج راهيابي انحراف و غلو در دوره امامت امام موسي بن جعفر عليهالسّلام بود كه پس از شهادت آن حضرت چهره آشكاري به خود گرفت. گرچه امام كاظم عليهالسّلام پس از امام صادق عليهالسّلام موضع شديدتري در رويارويي با انحراف در پيش گرفت و افراد منحرفي چون «محمد بن بشير» را «مهدورالدم» اعلام كرد، اما در سركوبي كامل اين انديشهها توفيق كامل نيافت و پس از شهادتش منحرفان نقاب از چهره برداشتند و 56 تن از 328 تن اصحاب آن حضرت را به انحراف كشانيدند. در اين ميان شهر كوفه يكي از مراكزي بود كه در آتش اين انحراف ميسوخت و سردمداران اين انحراف محمد بن بشير و علي بن ابي حمزه بطائني موالي انصار و حيّان السّراج بودند.
محمد بن بشير
محمد بن بشير در حيات موسي بن جعفر (ع) حركت منحرفانه خود را آغاز كرد. او نماز، روزه، حج، زكات و برآوردن ديگر واجبات را رد كرد و آميزش با محارم و همجنس بازي و آزادي جنسي را روا دانست. او به قرآن استناد ميكرد و به تناسخ و اختيار معتقد بود. وي پس از شهادت حضرت اين انديشه را كه امام وفات نيافته و غايب است تبليغ ميكرد. امام پيش از شهادتش از محمد بن بشير بيزاري جست و بر او نفرين كرد و فرمود: خدايا مرا از[شرّ]او آسوده كن و در جاي ديگر به يكي از يارانش فرمود: به خدا سوگند، خون او براي تو و براي كساني كه[سخنان منحرفانه]را از او بشنوند، حلال است. اما ابن بشير كشته نشد و پس از شهادت آن حضرت در كنار گروه واقفه قرار گرفت و مدعي بود كه امام (ع) وفات نيافته و غايب است و خود را وصي حضرتش معرفي كرد و براي اثبات مدعاي خويش عروسكي همانند امام در خانه خود ساخته و به مردم مينماياند. او شعبدهبازي ماهر بود و كارهاي خارق العاده ميكرد كه پيش از آن كسي نديده بود. او موفق شد، جمعي را فريب دهد و به دنبال خود بكشاند و گروهي تحت عنوان «بُشريه» به راه انداخت. شهرت و مهارت ابن بشير در شعبدهبازي و انجام كارهاي خارق العاده سرانجام او را به دربار هارون كشانيد او توسط هارون شكنجه شد و سپس به قتل رسيد