حکایت آفتاب: نگاهی به زندگی امام رضا علیه السلام صفحه 112

صفحه 112

دهکده ی نباج

در ادامه مسیر، حضرت به دهکده ی نباج در ده منزلی بصره رسید. ابو حبیب نباجی گوید: در خواب دیدم که      رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به نباج تشریف آورد و وارد مسجد حُجّاج شد. من خدمت حضرت رسیدم. سلام کردم. مقابل ایشان طبقی از خرمای صیحانی بود، حضرت مشتی از خرما به من داد، آن ها را شمردم هیجده دانه بود، از خواب بیدار شدم و آن را چنین تعبیر کردم که هیجده سال دیگر عمر خواهم کرد. بیست روز گذشت که به من اطلاع دادند حضرت رضا (علیه السلام) از مدینه آمده و در مسجد نزول کرده اند. به طرف مسجد رفتم دیدم مردم گروه گروه به دیدار حضرت می شتابند. خدمت آن جناب رسیدم؛ دیدم ایشان همان جایی نشسته اند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را در خواب دیده بودم و زیر پای حضرت حصیری بود شبیه  همان حصیری که زیر پای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود و مقابل وی نیز طبقی بود از خرمای صیحانی؛ سلام کردم، پاسخ داد و مرا طلبید و مشتی از آن خرما به من عطا فرمود، آن ها را شمردم و دیدم به همان اندازه ای است که پیامبر در خواب به من عطا فرموده بود. (18 دانه)

عرض کردم: ای پسر رسول الله، زیادتر به من عطا فرما، فرمود: اگر رسول خدا زیادتر عطا می کرد ما هم زیادتر عطا می کردیم!(1)


1- عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، 2/8 457.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه