(گفتمان‌های آموزشی قرآن کریم ( تفسیر موضوعی المیزان صفحه 98

صفحه 98

گفتمان يوسف با برادران در سفر پاياني (243)

گفتمان يوسف با پدر، بعد از انتقال اسرائيل و پسرانش به مصر

«فَلَمّا دَخَلُوا عَلي يُوسُفَ ءَاوَي اِلَيْهِ اَبَوَيْهِ وَ قالَ ادْخُلُوا مِصْرَ اِنْ شاءَ اللّهُ ءَامِنينَ...!»

«و چون نزد يوسف رفتند پدر و مادرش را پيش خود جاي داد و گفت: داخل مصر شويد، كه اگر خدا بخواهد در امان خواهيد بود!»

«و پدر و مادر خويش را بر تخت نشاند و همگي سجده‌كنان به رو درافتادند، گفت پدر جان! اين تعبير رؤياي پيشين من است كه پروردگارم آن را محقق كرد و به من نيكي نمود كه از زندان بيرونم آورد و شما را پس از آن كه شيطان ميان من و برادرانم را به هم زد از آن بيابان بدين‌جا آورد كه پروردگارم درباره آن چه اراده

(244) گفتمان‌هاي آموزشي قرآن

كند دقيق است، آري او داناي حكيم!»

«رَبِّ قَدْ ءَاتَيْتَني مِنَ الْمُلْكِ وَ عَلَّمْتَني مِنْ تَأْويـلِ الاَْحاديثِ فاطِرَ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ اَنْتَ وَلِيِّ فِي الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ تَوَفَّني مُسْلِما وَ اَلْحِقْني بِالصّلِحينَ!»

«پروردگارا اين سلطنت را به من دادي و تعبير حوادث رؤيا به من آموختي، تويي خالق آسمان‌ها و زمين! تو در دنيا و آخرت مولاي مني! مرا مسلمان بميران! و قرين شايسته‌گانم بفرما!»

اين از خبرهاي غيب است كه به تو وحي مي‌كنيم و تو هنگامي كه آن‌ها همدست شده بودند و نيرنگ مي‌كردند، نزد ايشان نبودي!» (99 تا 102 / يوسف)

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه