- ولادت ثامن الحجج علیه السلام 1
- امامت امام رضا علیه السلام 2
- اخلاق و رفتار امام رضا علیه السلام 4
- موضع گیری امام علیه السلام در برابر دستگاه خلافت 8
- امام در زمان هارون 8
- امام در زمان مأمون 9
- امام در زمان امین 9
- ولایتعهدی امام رضا علیه السلام 11
- اما اصل داستان 13
- از مدینه تا مرو 16
- امام در نیشابور 18
- پیشنهاد مأمون 21
- چرا امام ولایتعهدی را پذیرفت 22
- جشن ولایتعهدی 23
- موضعگیری منفی امام 23
- اقامهی نماز عید 25
- بحث و مناظره 27
- شهادت امام علیه السلام 30
- چند گفتار از امام رضا علیه السلام 33
- پاورقی 34
- پاسخ امام به چند پرسش 34
امام در نیشابور
- بانویی که امام علیهالسلام در نیشابور به خانهی پدربزرگش وارد شده بود میگوید: «امام رضا علیهالسلام به نیشابور آمد و در محلهی غربی در ناحیهای که به لاشاباد معروف است در منزل پدربزرگم پسنده وارد شد. پدربزرگ من به آن جهت پسنده نامیده شد که امام علیهالسلام او را پسندید و به خانهی او آمد. امام در گوشهای از خانهی ما به دست مبارک خود بادامی کاشت، از برکت امام در ظرف یکسال درختی شد و بار آورد، مردم به بادام این درخت شفا میجستند و هر بیماری از بادام این درخت به قصد شفاء میخورد بهبود مییافت.» [33].
- اباصلت هروی از یاران نزدیک امام میگوید: من همراه امام علی بن موسی الرضا علیهالسلام بودم، هنگامی که میخواست از نیشابور برود بر استری خاکستری رنگ سوار بود و محمد بن رافع، احمد بن الحرث، یحیی بن یحیی، اسحاق بن راهویه و گروهی از علماء گرد امام اجتماع کرده بودند، آنان عنان استر امام را گرفتند و گفتند: «تو را به حرمت پدران پاکت سوگند میدهیم که برای ما حدیثی که خود از پدرت شنیده باشی بگو.»
امام سر از محمل بیرون آورد و فرمود: «حَدَّثَنِی أَبِی الْعَبْدُ الصَّالِحُ مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی الْبَاقِرُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ باقر علوم الأنبیاء قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی َ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ سَیِّدُ الْعَابِدِین قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی سَیِّدُ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ الْحُسَیْنُ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیهمالسلام، قَالَ سَمِعْتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله و سلم یَقُولُ سَمِعْتُ جَبْرَئِیلَ یَقُولُ قال الله جل جلاله: إِنِّی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا، فَاعْبُدُونِی مَنْ جَاءَ مِنْکُمْ بِشَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ بِالْإِخْلَاصِ دَخَلَ فِی حِصْنِی وَ مَنْ دَخَلَ فی حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی
پدرم، بندهی شایستهی خدا موسی بن جعفر برایم گفت که پدرش جعفر بن محمد صادق از پدرش محمد بن علی باقر از پدرش علی بن الحسین سید العابدین از پدرش سرور جوانان بهشت حسین، از پدرش علی بن ابیطالب علیهالسلام نقل کرد که فرمود از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که فرمود فرشتهی خدا جبرئیل گفت خدای متعال فرموده است: منم خدای یکتا که خدایی جز من نیست، مرا بپرستید، کسی که با اخلاص گواهی دهد که خدایی جز «الله» نیست در قلعهی من درآمده و کسی که به قلعهی من درآید از عذاب من ایمن خواهد بود.» [34].
در روایتی دیگر اسحاق بن راهویه که خود در این جمع بوده است میگوید:
امام پس از آنکه فرمود خدا فرموده است: «لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی» اندکی بر مرکب خود راه پیمود و آنگاه به ما فرمود: «بشروطها و أنا من