- تقديم به 1
- متن تأئيديه حضرت آيةاللّه محمد يزدي 2
- متن تائيديه حضرت آيةاللّه مرتضي مقتدايي 3
- متنتأييديه حضرت آيةاللّهسيدعلياصغردستغيبنماينده محترمخبرگانرهبريدراستانفارس 4
- مقدمه ناشر 5
- مقـدمـه مـؤلـف 7
- فصل اول:تفسير و تحليل گفتمانهاي قرآن در خلقت انسان 10
- روز الست! گفتمان خدا با ذريه بشر 16
- دشمن تكويني براي انسان، گفتمان خداي سبحان با ابليس 19
- اولين فريب شيطان و نتايج آن! 25
- گفتماني در رجم شيطان، مهلت دادن او تا روز معين 27
- فصل دوم :تفسير و تحليل گفتمانهاي قرآن در سرنوشت نهايي انسانها 32
- گفتمانهاي اهل بهشت 34
- گفتمانهاي اهل جهنم 37
- پوچي وعدههاي شيطان، گفتمان سياهي لشكر كفر با رؤساي خود 40
- گفتماني در برزخ و دوزخ 43
- فصل سوم :درسهائي از گفتمان پيامبران با خدا 55
- ادب اسماعيل، تسليم به فرمان الهي! 57
- گفتمان پيامبران با خدا، الگوهاي اخلاق و ادب 57
- ادب يعقوب، من از رحمت خدا مأيوس نيستم! 59
- ادب يوسف، رجحان زندان بر تسليم شهوت زنان 61
- ادب سليمان، درخواست توفيق عمل صالح و شكر نعمت 62
- فصل چهارم :تفسير و تحليل گفتمان نوح با خدا 64
- فصل پنجم:تفسير و تحليل گفتمان ابراهيم با خدا 71
- فصل ششم:تفسير و تحليل گفتمانهاي موسي با خدا 82
- درخواست رؤيت خدا! گفتمان خدا با موسي در ميقات 93
- فصل هفتم:تفسير و تحليل گفتمانهاي قرآن درباره مريم و عيسي و يحيي 96
- در آرزوي ذريه طيبه! گفتمان زكريا با خدا 101
- ايجاد آمادگي براي تولد عيسي عليهالسلام 105
- بشارت تولد مسيح، عيسي پسر مريم! 107
- مفهوم كلمه «عيسي» عليهالسلام 109
- گفتمان خدا با مسيح درباره شرك پيروان او 113
- فصل هشتم :تفسير و تحليل گفتمان ايوب با خدا 121
- فصل نهم:تفسير و تحليل گفتمان يونس عليهالسلام با خدا 126
- تأديب يونس! و تسبيحات نجات دهنده 129
- قُلِ اللّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ 134
- فصل دهم :گفتمانهاي خدا با رسول اللّه صلياللهعليهوآله 134
- «قُلِ اللّهُمَّ فاطِرَ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ 136
- قُـلِ الْحَمْـدُ! 136
- «قُــلْ رَبِّ زِدْنــي عِلْمـــا!» 137
- قُلْ اِنَّ صَلاتي وَ... 137
- «وَ قُلْ رَبِّ اَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّياطينِ!» 138
- ارائه جامعي از ايمان رسول اللّه و امتش 139
- معرفههاي رسول اللّه گفتماني بين خدا و رسول و امت 144
- آنچه از پروردگارت به تو نازل شده حق است! 148
- به يقين تو از مرسليني! تأكيدي بر رسالت رسول اللّه صلياللهعليهوآله 150
- گوشزد وظايف رسول! دلداري رسول اللّه صلياللهعليهوآله 153
- چه خلق عظيم داري! اي محمد! 154
- تا هرجا كه راضي شدي شفاعت كن امت را! 158
- درود خدا و ملائكه او بر پيامبر 163
روز الست! گفتمان خدا با ذريه بشر (41)
شهادت به آنچه كه ديده شهادت دهد و اشهاد كسي بر خود آن كس نشان دادن حقيقت او است به خود او تا پس از درك حقيقت خود و تحمل آن در موقعي كه از او سؤال ميشود شهادت دهد.
و از آنجايي كه نفس هر صاحب نفسي از جهاتي به غير خود ارتباط و تعلق دارد و ممكن است انسان نسبت به پارهاي از آنها استشهاد شود و نسبت به پارهاي ديگر نشود، از اين رو اضافه كرد: «اَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ...؟» تا بدينوسيله مورد استشهاد را معلوم كرده باشد و بفهماند آن امري كه براي آن، ذريه بشر را استشهاد كردهايم ربوبيت پروردگار ايشان است تا در موقع پرستش به ربوبيت خداي سبحان شهادت دهند.
احتياج آدمي به پروردگاري كه مالك و مدبر است جزو حقيقت و ذات انسان است و فقر به چنين پروردگاري در ذات او نوشته شده و ضعف بر پيشانيش مكتوب گشته است. اين معنا بر هيچ انساني كه كمترين درك و شعور انساني را داشته باشد پوشيده نيست، عالم و جاهل، صغير و كبير و شريف و وضيع همه در اين درك مساويند.
(42) گفتمانهاي استراتژيك قرآن كريم
آري، انسان در هر منزلي از منازل انسانيت قرار داشته باشد از ناحيه ذات خود اين احساس را ميكند كه براي پروردگاري است كه مالك او و مدبر امور او است و چطور ممكن است اين احساس را نداشته باشد با اينكه احتياج ذاتيش را درك ميكند؟ و چگونه تصور دارد كه شعور او حاجت را درك بكند وليكن آن كسي را كه احتياجش به او است درك نكند؟ پس اينكه فرمود: «اَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ...!» بيان آن چيزي است كه بايد به آن شهادت داد. جمله «بَلي شَهِدْنا...!» اعتراف انسانها است به اينكه اين مطلب را ما شاهد بوديم و چنين شهادتي از ما واقع شد!
آيه «وَ اِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنيآ ادَمَ...!» دلالت دارد بر اينكه تمامي افراد بشر مورد اين
روز الست! گفتمان خدا با ذريه بشر (43)
استشهاد واقع شده و يكايك ايشان به ربوبيت پروردگار اعتراف نمودهاند.
پسآنچه كه از دو آيه موردبحث بهدستآمد اينشدكه خدايسبحان نسلبشر را از يكديگر متمايز كرده و بعضي (فرزندان) را از بعض ديگر (پدران) اخذ نموده آنگاه همه آنانرا بر خودشانگواه و از همه بر ربوبيت خود پيمان گرفته، پس هيچ فردي از سلسله پدران و فرزندان از اين اشهاد و از اين ميثاق غافل نمانده تا آن كه بتوانند همه ايشان به غفلت و يا فرزندان به شرك و عصيان پدران احتجاج كنند و خود را تبرئه نمايند. (1)