ویژگیهای امام رضا علیه السلام صفحه 135

صفحه 135

پرسيدم: «كسي تو را از چاه در آورد؟»

گفت: «همو كه به چاه افكند.»

او بسيار مكتوم و رازدار و كم سخن بود و هرگز زياد حرف نمي‌زد.

شب بيست و يكم ماه رمضان به همراه او و ميزبان به صحرا رفتيم و به نقطه‌اي نزديك مسجد جامع دامغان و كنار قبري كه منسوب به «بكير بن اعين» برادر جناب «زراره» است. قدري قدم زديم. به غلامعلي گفتم: «امشب نوبت شماست كه ما را بهره ور سازي.»

او در آن شب مشغول دعا و مناجات گرديد، غوغا كرد و ما را منقلب كرد، يك وقت متوجه شدم. ديدم آقاي شهابي بيهوش به زمين افتاده و خودم نيز چنان شده بودم كه كمتر چنين حالتي در خود ديده بودم. آن شب با مناجات به پايان رسيد تا پايان رمضان او را نگاه داشتيم. ماه به سر آمد، غلامعلي برخاست و بسان زنداني كه در زندان ما باشد، گفت: «ديگر عهد ما با شما تمام شد.»

خداحافظي كرد. آقاي شهابي او را برد تا به اتوبوس مشهد سوار كند، اما طولي نكشيد كه برگشت اما غرق در حيرت و بهت، مي‌گفت: «آقا! سيزده شبانه‌روز با او بوديم، دريغا كه ندانستيم او از رجال الغيب و ابدال است.» گفتم: «چطور؟»

گفت: «با او تا خيابان رفتيم ماشين رسيد دست بلند كردم، ماشين چند قدم از ما گذشت و ايستاد. من نزديك ماشين رفتم تا سفارش او را بكنم ديدم غلامعلي غائب شد هر چه گشتم او را نيافتم. به خدا سوگند! نمي‌دانم به آسمان رفت يا زمين! و الله العالم.» [247].

هشدار براي زائران

اشاره

عالم بزرگواري از ائمه‌ي جماعات تهران نقل مي‌كند: كه يكي از دوستان

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه