مدایح رضوی در شعر فارسی صفحه 101

صفحه 101

قضا را چاره نبود جز رضا از مصدر فرمان

از آن در عرصه ی ملک قضا امضاست فرمانش

رضا را حکم بر هفتم فلک باشد روان زیراک

به هشتم پیشوای دین لقب فرمود یزدانش

شه ملک رضا کارد قضا در چنبر طاعت

به دیوانش سلیمان چون سلیمان را که دیوانش

ز آباتا نبی دارای دنیا کرد دادارش

ز ابنا تا به مهدی حافظ دین کرد دیانش

نسبشان فاطمی گوهر، حسبشان هاشمی معشر

نیا فرخنده پیغمبر، نیایش بر نیاکانش

اگر آمد پدید از چار ارکان گوهر آدم

ز علم و حلم و جود و رحمت آمد چار ارکانش

ثنای فرشیان کی لایق است آن مرغ عرشی را

رسد از عرشیان هر دم سلام از عرش رحمانش

طفیل هستی او جمله هستی ها که در گیتی

به پیغمبر چنین فرمود آن کاورد قرآنش

ستایش خاص یزدان است و ذات او ستایش را

از آن پس هر کرا گو باش تهمت دان و هذیانش

ز بطحازی خراسان ملک راندن فر یزدانی

همی تسبیح خوان قدوسیان بر فر یزدانش

یکی نور خدایی بر خراسان تافت از بطحا

چو ذره در بر خورشید بودی مهر رخشانش

به ره جبریل چاووشش، ملک در جیش مسعودش

فلک در زیر ران خنگش، مه نو نعل یکرانش (1).


1- 346. یکران: اسب اصیل.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه