سوگنامه آل محمد صلی الله علیه و آله: در ذکر مصائب جانسوز چهارده معصوم علیهم السلام و شهداء و اسراء کربلا صفحه 167

صفحه 167

بن زیاد را بجای خود در بصره گماشت، و خود به سوی کوفه رهسپار گردید وقتی که نزدیک کوفه رسید، عمامه سیاهی بر سر نهاد و دهان خود را با پارچه بست و با همراهان وارد کوفه گردید.

مردم که شنیده بودند امام حسین (ع) بزودی وارد کوفه می گردد، با دیدن عبیدالله که به شکل بنی هاشم در آمده بود، گمان کردند و امام حسین (ع) است، با استقبال گرم و سلام و صلوات از او استقبال کردند و فریاد می زدند:

ای پسر رسول خدا (ص) خوش آمدی...

وقتی که جمعیت بسیار شد، مسلم بن عُروه (یکی از همراهان عبیدالله) فریاد زد ای مردم پراکنده شوید، این حسین بن علی (ع) نیست بلکه عبیدالله بن زیاد امر جدید کوفه است (ولی بسیاری این سخن را نپذیرفتند و بسیاری در شک فرو رفتند).

هوا تاریک شد، ابن زیاد و همراهان به در قصر دارالاماره رسیدند، هنوز عده ای فکر می کردند، او امام حسین (ع) استو

نعمان بن بشیر فرماندار کوفه که در قصر فرمانداری بود، درها را بست یکی از همراهان عبیدالله فریاد زد: در را باز کن.

نعمان که هنوز فکر می کرد، امام حسین (ع) و همراهانش برای تصرف دارالاماره آمده اند از بالای قصر سر کشید و گفت: «ای پسر پیامبر! تو را به خدا از اینجا دور شو، زیرا امانتی را که من در دست دارم به تو نمی دهم، و نیازی به جنگ با تو نیز نیست».

عبیدالله خود را نزدیک کرد، و نعمان نیز خود را از قصر سرازیر کرد، عبیدالله خود را معرفی کرده و گفت: «در را بگشا که شب به درازا کشید».

مردی این سخن را از عبیدالله شنید، به مردم گفت: پراکنده شوید، این شخص امام حسین (ع) نیست، بلکه پسر مرجانه است.

به این ترتیب، در قصر را گشودند، ابن زیاد وارد قصر شد، و در را به روی مردم

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه