سوگنامه آل محمد صلی الله علیه و آله: در ذکر مصائب جانسوز چهارده معصوم علیهم السلام و شهداء و اسراء کربلا صفحه 378

صفحه 378

گره ها را گشودم ناگاه دست راست امام حسین علیه السلام حرکت کرد و آن قسمت از لباس را محکم گرفت هر چه توان داشتم خواستم دست او را رد کنم نتوانستم هوای نفس خبیث من مرا بر آن داشت تا وسیله ای پیدا کنم و دست آنحضرت را از مچ قطع نمایم شمشیر شکسته ای یافتم و دست راست او را قطع کردم دستم را دراز کردم تا گره بند را بگشایم ناگاه دست چپ امام حرکت کرد و آن قسمت از لباس را محکم گرفت دست چپ آنحضرت را نیز از مچ بریدم آنگاه دست بردم که بند را بیرون آورم ناگهان دیدم زمین لرزید و هوا دگرگون شد شنیدم شخصی گریه جانسوز می کند و میگوید:

وا اَبَتاهُ! وا مَقتُولاهُ، وا ذَبیحاهُ، وا حُسَیناهُ، وا غَریباهُ یا بُنَیَّ قَتَلوکَ وَ ما عَرَفُوکَ وَ مِن شُرِبَ الماءِ مَنَعوکَ

آه پدرجان! وای از این کشته و سربریده، وای حسین جان، ای غریب ، پسرم، تو را با لب تشنه کشتند و مقاومت را نشناختند.

در این هنگام من خود را بین کشته ها انداختم ناگاه سه نفر را با یک زن با جمعیت بسیار دیدم و فرشتگان همه جا را پر کرده بودند آنها پیامبر و علی و فاطمه و حسن علیهم السلام بودند آنها گریه می کردند و مطلبی میگفتند...

ناگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا دید و به من فرمود:

یا اَخَسَّ الاَنام لَعُنَهُ اللهُ المَلِک العَلّم فَعَلتَ هکَذا بِوَلَدِی، سَوَّدَ اللهُ وَجهَکَ وَ قَطَعَ یَدَیکَ فِی الدُّنیاَ قَبلَ الاَخِرَهِ

ای پست ترین انسان ها لعنت خداوند قادر و آگاه بر تو باد با فرزند من چنین رفتار نمودی خدا صورتت را سیاه کند و دستهایت را در دنیا قبل از آخرت قطع نماید.

هنوز نفرین آنحضرت تمام نشده بود که دستهایم خشک شد و چهره ام همچون پاره شب تاریک سیاه گردید و به این وضع گرفتار شدم اکنون کنار خانه

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه