سوگنامه آل محمد صلی الله علیه و آله: در ذکر مصائب جانسوز چهارده معصوم علیهم السلام و شهداء و اسراء کربلا صفحه 41

صفحه 41

خانه خود رفت، پسر عموی او دید او پارچه حریری را که به سینه اش دوخته بود در می آورد (1) از او پرسید این چیست؟ گویا تو علی (ع) را کشتی.

شبیب می خواست بگوید نه، از روی شتابزدگی گفت: آری، هماندم پسر عمویش با شمشیر به او حمله کرد و او را کشت.

ابن ملجم از سوی دیگر گریخت، شخصی به نام ابوذر که از قبیله هَمدان بود او را دنبال کرد و چادر شبی که در دست داشت به روی او انداخت و او را به زمین کوبید و شمشیرش را گرفت، و او را نزد امیرمؤمنان (ع) آورد. وردان تروریست سوّم، گریخت و ناپدید گردید. بعد معلوم شد که کشته شده است.

امیرمؤمنان (ع) در مورد ابن ملجم فرمود: اگر من از این ضربت از دنیا رفتم، او را به عنوان قصاص بکشید، و اگر جان سالمی بدر بردم، آنگاه رای خودم را خواهم گفت، و به نقل دیگر فرمود: «اگر از دنیا رفتم با او همانند قاتل پیامبران (که قصاصشان کشتن و سوزاندن است) رفتار کنید».

ابن ملجم گفت:

وَاللهِ لَقدْ اِبْتَعْتُهُ بِاَلْفٍٍ وَ سَمَّمْتُهُ بِاَلْفِ فَاِنْ خانَنِی فَاَبْعَدَهُ اللهُ.

: «سوگند به خدا این شمشیر را به هزار درهم خریده ام و با هزار درهم زهر، آن را مسموم نموداه ام، اگر آن شمشیر به من خیانت کند نفرین بر او باد». (2)

***

پیکر امام علی (ع) را به آن حال که آغشته به خون بود در میان گلیمی نهاده و اطراف آن را گرفتند و به خانه بردند.

مردم دسته دسته به در خانه آن حضرت می آمدند و سر به دیوار خانه گذاشته و می گریستند.

1- این پارچه حریر را قُطام به سینه او بسته بود.

2- اعلام الوری ص 201-202- بحار ج42 ص239

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه