ویژگیهای امام رضا علیه السلام صفحه 165

صفحه 165

بشكسته‌ي مادرت زهرا (س)، نااميدم نكن! عزيز درگاه الهي! … »

لحظاتي بعد در تفكري عميق فرو رفت. خاطره‌هاي دوران بيماري جلوي چشمانش نمايان گشت. از يادش نمي‌رفت آن روزي كه مادرش را صدا مي‌زد: مادر! مادر! درد پا امانم را بريده، و مادرش چونان شمعي در اين مدت سوخت و از هيچ كوششي دريغ نكرد، پروانه‌وار بر گرد فرزند دلبندش مي‌چرخيد. به ياد محروم شدن از تحصيلاتش افتاد، به ياد عاجز شدن از كارها و فعاليتهاي روزانه‌اش به ياد دارو و درمان هايي كه برايش كرده بودند و تأثيري نداشت، به ياد دستهاي پينه بسته پدرش كه كارگري ساده بود به ياد جوابهاي مايوس كننده‌ي پزشكان و خسته از اين همه تفكر، پلك هايش به سنگيني گرائيده و آرام آرام به خواب رفت.

… ناگهان بيدار مي‌شود، طناب را باز شده مي‌بيند. روي پاهايش مي‌ايستد شروع به راه رفتن مي‌كند. آن شب شادماني عليرضا ديدني بود و همه زائرين در شادماني‌اش شريك. [272].

رهائي از مرگ

يك از خادمين كشيك آستان قدس رضوي مي‌گويد:

زماني همراه به عده‌اي در نجف اشرف در خدمت آيةالله سيد محمدباقر صدر بوديم روزي يكي از دوستان به من گفت: يكبار سه نفر از ما را به جرم فعاليتهاي ضد رژيم گرفتند، وقتي محاكمه ما تمام شد به جايي كه قرار بود صدام از نزديك ملاقاتمان كند بردند و داخل اطاقي شديم. بعد از چند دقيقه صدام آمد و با نفر اول صحبت كرد و بر سر او فرياد زد: شما به كشور ما مي‌آييد، نان ما را مي‌خوريد و براي ريشه‌كن كردن ما تلاش مي‌كنيد و بعد هم هفت تيرش را بيرون كشيد و او را كشت. نفر دوم را به همين صورت به قتل رسانيد. بعد نوبت من شد در همان حالي كه خودم

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه