کرامات الرضویه صفحه 13

صفحه 13

تا اينجا از زبان شوهر او بود اما خود او. گفت: چون شوهرم رفت. مادرم گفت تو اينجا نزد ضريح مقدس باش و من مي‌روم مسجد زنانه قدري استراحت كنم چون او رفت من توسل به آن حضرت جسته عرض كردم: يا مرگ يا شفا مي‌خواهم و گريه بسياري كردم و بين خواب و بيداري بودم كه ديدم ضريح مقدس شكافته شد و سيد جليلي ظاهر گرديد كه لباسهاي سبز دربر داشت به زبان تركي فرمود:

(در اياقه) برخيز جواب نگفتم دفعه ديگر فرمود جواب ندادم مرتبه سوم كه فرمود عرض كردم (آقا من الم اياقم يخد) يعني اي آقا من دست و پا ندارم فرمود (در اياقه، مسجد گوهرشاد دست نماز آل نماز قل انر) يعني برخيز به مسجد گوهرشاد برو وضو بساز و نماز بخوان آنوقت بيا اينجا بنشين. در اين بين زني از زوار كه در حرم پهلوي من بود فرياد زد. من از فرياد او سر از ضريح مطهر برداشتم در حاليكه هيچ دردي در خود احساس نمي‌كردم پس بر خواستم با خود گفتم اول بروم مادرم را بشارت دهم. سپس به مسجد زنانه رفتم مادرم را از خواب بيدار كردم.

گفتم برخيز كه ضامن غريبان مرا شفا مرحمت كرد مادرم سراسيمه از خواب برخاست و مرا كه به سلامت ديد به گريه درآمد و هر دو از شوق يكساعت گريه مي‌كرديم تا كم كم مردم فهميدند و بر سر من هجوم آوردند و بعضي خدام در همان ساعت عقب شوهر و پدرم رفتند و ايشان را خبر دادند و ايشان با نهايت خوشحالي آمده مرا سلامت ديدند.

شوهرم گفت حال برخيز تا برويم، گفتم چگونه بيايم و حال آنكه حضرت به من فرموده است برخيز به مسجد گوهرشاد برو وضو ساخته نماز بخوان و بيا اينجا بنشين حال هنوز صبح نشده كه مسجد بروم وضو ساخته نماز بخوانم لذا تا طلوع فجر در حرم مطهر بودم.

آنگاه به مسجد گوهرشاد رفته وضو ساختم و نماز خواندم و به حرم مطهر برگشتم تا طلوع آفتاب بودم بعد با شوهر خود به منزل آمدم.

ثقه معظم ميرزا ابوالقاسم خان فرمود: كه حاج محمد برك فروش كه صاحب خانه آن زن بود مي‌گفت من آن شب در منزل خوابيده بودم و اهل خانه نيز همه خواب بودند در حدود ساعت شش و هفت از شب ناگاه ملتفت شدم كه در خانه را مي‌زنند. رفتم در را باز كردم ديدم چند نفر از خدام حرم مطهرند گفتم چه خبر است.

گفتن امشب كسي از منزل شما به حرم آمده است؟ گفتم بلي زني كه هفت ماه است شل شده با مادرش او را براي استشفا بحرم برده اند. حال مگر در حرم مرده است. گفتند نه بلكه آقا حضرت رضا (ع) او را شفا داده است.

ما براي تحقيق امر او آمده ايم.

اين معجزه را در روزنامه مهر منير درج كرده اند و دكتر لقمان الملك شهادت بر صحت اين معجزه داده و صورت شهادت نامه او اين است (در تاريخ هشتم ماه رجب بنده با دكتر سيد مصطفي خان عيال مشهدي علي اكبر نجار را كه تقريبا شانزده سال دارد معاينه نموديم نصف بدن او با يك دستش و صورتش مفلوج و متشنج بود. يك هفته بود كه امكان يك قاشق آب خوردن را نداشت بعد از چندين روز معالجه موفق به باز شدن دهان او شديم كه خودش مي‌توانست غذا بخورد ولي ساير اعضاء به همان حال باقي بود و دو ماه بود كه كسان مريضه مشاراليها از بهبودي او مأيوس و متروك گذاشته بودند.

بنده هم تقريبا مأيوس از معالجه بودم حال كه شنيدم بعد از استشفاي از دربار اقدس طبيب الهي و التجاء به خاك مطهر بقعه سنيه رضويه ارواح العالمين له الفداء در كمتر از لحظه اي بهبودي حاصل كرده حقيقتا به غير از اعجاز چيزي به نظر نمي‌رسد و از قوه طبيعيه بشريه طبقات رعيت خارج است والله متم نوره و لو كره المشركون (دكتر عبدالحسين لقمان الملك)

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه