کرامات الرضویه صفحه 150

صفحه 150

اي ولي حق توئي چو روح روانم

من ز جوار تو دور مي‌نتوانم

هجر تو چون مي‌برد زتاب و توانم

گوشه ابروي تست منزل جانم

بهتر از اين گوشه پادشاه ندارد

سوغات

مرحوم حاج غلامحسين ازغدي معروف به حاج آخوند كه از موثقين و دوستان بود بلاواسطه نقل كرد:

زني از محارم من كه مؤمنه و بسيار فقيره و تهي دست بود حالش اين بود كه سالي يكمرتبه از ازغد كه چهار فرسخي شهر مشهد است با پاي پياده به زيارت حضرت رضا (ع) مي‌آمد. و چون برمي گشت براي هر يك از اطفال قبيله سوغات مي‌آورد مانند كفش و كلاه و سينه بند و امثال اينها. هر وقت ما به او مي‌گفتيم تو كه پياده و با دست خالي مي‌روي پس پول از كجا مي‌آوري كه اين چيزها را مي‌خري.

مي‌گفت من وقتي بحرم مي‌روم حضرت رضا (ع) را ميان ضريح مي‌بينم و آن بزرگوار احوال مرا و اطفال را و عدد آنها را مي‌پرسد. و باندازه اي پول بمن مي‌دهد كه براي اطفال سوغاتي و تحفه بخرم و شما مگر وقتي بحرم مي‌رويد آن حضرت را نمي‌بينيد. و چون چنين جواب مي‌داد ما سكوت مي‌كرديم و گمان مي‌كرديم كه او چون فقيره است در مشهد گدائي و تكدي مي‌كند و پولي بدست مي‌آورد و سوغاتي مي‌خرد.

تا اينكه يك سفر چون روانه مشهد شد من پشت سرش آمدم تا به مشهد رسيد و ديدم به خانه يك نفر ازغدي ها رفت و من بيرون آن خانه منتظر او شدم تا اينكه وضو ساخته بيرون آمد تا بحرم برود. من هم عقب سرش رفتم تا بحرم شريف رسيد و خود را به ضريح مطهر چسبانيد. من در حرم ايستادم تا وقتي از حرم بيرون آمد.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه