کرامات الرضویه صفحه 172

صفحه 172

اي سوخته دل بسان پروانه بيا

اداي قرض

خانمي علويه (سيده) كه از اهل زهد و تقوي بود و مواظبت به اوقات نمازهاي خود و ساير عبادات داشت و بواسطه تنگدستي و پريشاني دوازده تومان قرض دار شده بود و چون تمكن از اداي قرض خود نداشت در شب جمعه پنجم ربيع الثاني 1331 توسل به امام هشتم حضرت ابي الحسن الرضا (ع) جسته و الحاح بسيار كرده كه مرا از قرض آسوده فرما. پس خوابش ربوده.

در خواب به او گفته شد كه شب جمعه ديگر بيا تا قرضت را ادا كنيم. لذا در اين شب جمعه بحرم مطهر تشرف پيدا كرده و انتظار مرحمتي آن حضرت را داشت.

تا قريب به ساعت هشت از شب، بعد از خواندن دعاي شريف كميل چون حرم مطهر بالنسبه خلوت شده بود، آمد در پيش روي مبارك حضرت نشست در انتظار كه آيا امام (ع) چگونه قرض او را مي‌دهد.

چون خبري نشد عرض كرد مگر شما نفرموديد شب جمعه ديگر قرض تو را مي‌دهم و امشب شب موعد است و وعده شما خلف ندارد.

ناگهان از بالاي سر او قنديل هاي طلا كه بهم اتصال داشت بهم خورده و يكي از آنها از بالاي سر آن زن فرود آمده و منحرف شده و برابر زانوي آن زن به زمين رسيد و عجب اين است كه چون گوي بلند شده و در دامن علويه قرار گرفت.

حاضرين از اين امر تعجب نموده و بر سر آن علويه هجوم آوردند به نحوي كه نزديك بود صدمه اي به او برسد، پس خبر به توليت وقت كه مرتضي قلي خان طباطبائي بود دادند، آن علويه را طلبيد و وجهي بوي داد و قنديل را گرفت لكن آن علويه محترمه با ورع بيشتر از دوازده تومان برنداشت و گفت من اين مبلغ را به جهت قرض خود خواسته ام و بيش از اين احتياج ندارم.

ما بدين درگه باميد گدائي آمديم

بنده آسا رو بدرگاه خدائي آمديم

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه