کرامات الرضویه صفحه 210

صفحه 210

توئي نور خدا و حجت حق مظهر جانان

ضعيف و ناتوان رنجور حقير تيره جانم من

امام ضامن و ثامن تو گنج رافت و مهري

نخواهي زائرت نوميد باشد، اين گمانم من

شفاي علويه

در شب نيمه محرم 1354 سيده موسويه زوجه حاج سيد رضا موسوي ساكن گرگان كه بيمار بود شفا يافت چنانكه خود سيد رضا شرحش را نقل مي‌كند.

زوجه ام نه ماه دچار مرض مالاريا شد و دكترهاي گرگان هرچه معالجه كردند بهبود حاصل نشد لذا به مشهد مقدس آمديم و جويا شديم كه بهترين دكترها در اينجا دكتر غني سبزواري است به او مراجعه نموديم و قريب چهل روز به دستور او عمل كرده روز بروز مرض شدت كرد اين بود روزي به دكتر گفتم من كه خسته شده ام حال اگر نظر شما به گرفتن حق نسخه است من حاضرم كه حق نسخه دو ماه را تقديم كنم و شما زودتر مريضه مرا علاج كنيد و هرگاه در مشهد علاج نمي‌شود او را به تهران ببرم.

دكتر گفت چه كنم مرض او مزمن است و طول مي‌كشد سپس نسخه داد و ما به منزل آمديم و چون خواستم براي خريدن دواي نسخه بروم علويه گفت من ديگر دوا نمي‌خواهم زيرا كه مرض من خوب شدني نيست و شروع كرد به گريه كردن من فهميدم كه چون از زبان دكتر لفظ مزمن را شنيده خيال كرده يعني خوب شدني نيست لذا گفتم دكتر كه گفته است اين مرض مزمن است يعني زود علاج نمي‌شود بايد صبر كرد. علويه سخن مرا باور نكرد و با حال گريه گفت شما زودتر ماشين بگيريد تا به گرگان برويم من به سخن او اعتنائي نكردم رفتم دوا را خريده آوردم لكن دوا را نخورد و به فكر مردن بود و حال مرا پريشان كرده بود.

شب شد تبش شدت گرفت. من هنگام سحر برخاستم و رو بحرم مطهر گذاردم و ديوانه وار بي اذن دخول مشرف شدم و با بي ادبي ضريح را گرفتم و عرض كردم چهل روز است من مريضه خود را آورده ام و استدعاي شفا نموده ام و شما توجهي نفرموده ايد و مي‌دانم اگر نظر مرحمتي مي‌فرموديد مريضه من خوب مي‌شد.

پس از يكساعت گريه عرض كردم بحق جده ات زهرا اگر آقائي نفرمائي به جدم موسي بن جعفر (ع) شكايت مي‌كنم چرا كه اگر قابل نبودم مهمان حضرتت كه بودم.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه