- مقدمه 1
- شفاي سيد لال 3
- اداي قرض 5
- شفاي پا 7
- شفاي دردها 9
- شفاي لال 11
- شفاي افليج 12
- شفاي دست 14
- شفاي امراض 16
- شفاي درد 20
- شفاي پا 22
- شفاي اعضاء 23
- شفاي شل 25
- شفاي چشم 27
- جوان خوشبخت 29
- شفاي ميرزا 33
- خرجي راه 34
- شفاي عبدالحسين 36
- شفاي مسيحي 40
- شفاي علويه 43
- شفاي محمدرضا 45
- شفاي خنازير 48
- شفاي سيد علي اكبر 51
- شفاي ملا عباس 53
- شفاي كليه 54
- همسر گمشده 56
- شفاي برص 61
- شفاي كور 62
- شفاي نابينا 63
- كارد پيشكش 66
- دختر نابينا 68
- معجزه حضرت 69
- شفاي مرد برصي 70
- كاغذ برائت 72
- از مرگ رهائي يافت 75
- چهار حاجت 76
- رد پول 77
- عطاي حضرت 78
- خاك مقدس 79
- تربت مقدس رضوي 80
- گرسنگي و عنايت 80
- شفاي زخم پا 83
- شفاي چشم سيد 85
- نامه حضرت 86
- مرحمت حضرت 90
- شفاي بصر 92
- شفاي محمد ترك 93
- نامه اطباء 97
- چاره دردها 100
- صله و پاداش 102
- شفاي مرحوم كلباسي 104
- شفاي مرض اعصاب 108
- شفاي زن كرماني 109
- درد پهلو 111
- پسر گمشده 112
- بقعه متبركه 114
- شفاي فراموشي 115
- پناه بي پناهان 116
- دزد كيسه 118
- حاجت روا 121
- دختر درمانده 122
- شفا به توسط نور 125
- شفاي سيد ابراهيم 128
- درخواست شفا 131
- سفارش حضرت 133
- درد چشم 134
- عهد شكني 136
- بدون عينك 137
- داروغه 139
- او را بمن بخشيد 141
- ترا بجان مادرت 142
- مخارج راه 144
- گمشدگان 146
- طلبه بحريني 148
- سوغات 150
- رد سائل نكند 151
- زيارت قاچاقي 152
- جواب نامه 154
- عناب شفابخش 155
- بي احترامي به زوار 157
- برگ سبز 158
- خاك آستان 160
- برو كار كن 161
- پاورقي 162
- درباره مركز تحقيقات رايانهاي قائميه اصفهان 163
- كرامات الرضويه 166
- مقدمه 168
- شفاي سيد لال 170
- اداي قرض 172
- شفاي پا 174
- شفاي دردها 176
- شفاي لال 178
- شفاي افليج 179
- شفاي دست 181
- شفاي امراض 183
- شفاي درد 187
- شفاي پا 189
- شفاي اعضاء 190
- شفاي شل 192
- شفاي چشم 194
- جوان خوشبخت 196
- شفاي ميرزا 200
- خرجي راه 202
- شفاي عبدالحسين 204
- شفاي مسيحي 207
- شفاي علويه 210
- شفاي محمدرضا 213
- شفاي خنازير 215
- شفاي سيد علي اكبر 218
- شفاي ملا عباس 220
- شفاي كليه 221
- همسر گمشده 223
- شفاي برص 228
- شفاي كور 229
- شفاي نابينا 230
- كارد پيشكش 233
- دختر نابينا 235
- معجزه حضرت 236
- شفاي مرد برصي 237
- كاغذ برائت 239
- از مرگ رهائي يافت 242
- چهار حاجت 243
- رد پول 244
- عطاي حضرت 245
- خاك مقدس 246
- تربت مقدس رضوي 247
- گرسنگي و عنايت 247
- شفاي زخم پا 250
- شفاي چشم سيد 252
- نامه حضرت 253
- مرحمت حضرت 257
- شفاي بصر 259
- شفاي محمد ترك 260
- نامه اطباء 264
- چاره دردها 267
- صله و پاداش 269
- شفاي مرحوم كلباسي 272
- شفاي مرض اعصاب 275
- شفاي زن كرماني 276
- درد پهلو 278
- پسر گمشده 279
- بقعه متبركه 281
- شفاي فراموشي 283
- پناه بي پناهان 283
- دزد كيسه 285
- حاجت روا 288
- دختر درمانده 289
- شفا به توسط نور 292
- شفاي سيد ابراهيم 295
- درخواست شفا 298
- سفارش حضرت 300
- درد چشم 301
- عهد شكني 303
- بدون عينك 304
- داروغه 306
- او را بمن بخشيد 308
- ترا بجان مادرت 309
- مخارج راه 312
- گمشدگان 313
- طلبه بحريني 315
- سوغات 317
- رد سائل نكند 318
- زيارت قاچاقي 319
- جواب نامه 321
- عناب شفابخش 323
- بي احترامي به زوار 324
- برگ سبز 325
- خاك آستان 327
- برو كار كن 328
- پاورقي 329
- درباره مركز تحقيقات رايانهاي قائميه اصفهان 330
- كرامات الرضويه 333
- مقدمه 335
- شفاي سيد لال 337
- اداي قرض 339
- شفاي پا 341
- شفاي دردها 343
- شفاي لال 345
- شفاي افليج 346
- شفاي دست 348
- شفاي امراض 350
- شفاي درد 354
- شفاي پا 356
- شفاي اعضاء 357
- شفاي شل 359
- شفاي چشم 361
- جوان خوشبخت 364
- شفاي ميرزا 367
- خرجي راه 369
- شفاي عبدالحسين 371
- شفاي مسيحي 374
- شفاي علويه 377
- شفاي محمدرضا 380
- شفاي خنازير 382
- شفاي سيد علي اكبر 385
- شفاي ملا عباس 387
- شفاي كليه 388
- همسر گمشده 390
- شفاي برص 396
- شفاي نابينا 397
- شفاي كور 397
- كارد پيشكش 400
- دختر نابينا 403
- معجزه حضرت 403
- شفاي مرد برصي 404
- كاغذ برائت 406
- از مرگ رهائي يافت 409
- چهار حاجت 410
- رد پول 411
- عطاي حضرت 412
- خاك مقدس 413
- گرسنگي و عنايت 414
- تربت مقدس رضوي 415
- شفاي زخم پا 417
- شفاي چشم سيد 419
- نامه حضرت 421
- مرحمت حضرت 424
- شفاي بصر 426
- شفاي محمد ترك 427
- نامه اطباء 431
- چاره دردها 435
- صله و پاداش 436
- شفاي مرحوم كلباسي 439
- شفاي مرض اعصاب 442
- شفاي زن كرماني 443
- درد پهلو 445
- پسر گمشده 446
- بقعه متبركه 448
- شفاي فراموشي 450
- پناه بي پناهان 451
- دزد كيسه 452
- حاجت روا 455
- دختر درمانده 456
- شفا به توسط نور 460
- شفاي سيد ابراهيم 462
- درخواست شفا 465
- سفارش حضرت 467
- درد چشم 468
- عهد شكني 470
- بدون عينك 471
- داروغه 473
- او را بمن بخشيد 475
- ترا بجان مادرت 477
- مخارج راه 479
- گمشدگان 481
- طلبه بحريني 482
- سوغات 484
- رد سائل نكند 485
- زيارت قاچاقي 486
- جواب نامه 488
- عناب شفابخش 490
- بي احترامي به زوار 491
- برگ سبز 492
- خاك آستان 494
- برو كار كن 495
- پاورقي 497
شب جمعه رسيد باز به همراهي و كمك مادرشوهر خود تشرف حاصل نمودم و سه مرتبه عرض كردم: يا مرگ يا شفا تا اينكه پس از تضرع و زاري خوابم برد.
در خواب ديدم به خانه مراجعت كرده ام و براي شوهر خود شفاي خودم را نقل ميكنم و ميگويم حرم امام هشتم (ع) پر از سادات بود و همه عمامه سبز برسر داشتند در اين اثناء مادرشوهر خود را ديدم كه بشدت به پشت گردنم ميزند و ميگويد اينجا براي شفا گرفتن آمده اي يا براي تماشا.
از خواب بيدار شدم مادرشوهر خود را نديدم و شنيدم به يكديگر ميگويند صبح شده است برخيز تا نماز بخوانيم. من از جاي خود بر خواستم و از مرحمت امام هشتم (ع) هيچ دردي در پهلو و پاهاي خود نيافتم و صبر نكردم كه مادرشوهر خود را در آنجا پيدا كنم فورا از حرم شريف بيرون آمدم و با نهايت شوق دوان دوان آمدم كسان خود را به شفا يافتن خود خبر دادم. [3].
كس در اين درگه نيامد باز گردد ناميد
گر گدا كاهل بود تقصير صاحبخانه چيست
شفاي اعضاء
هنگام فجر جمعه بيست و سوم ذي الحجه سنه 1345 قمري كربلائي غلامحسين شفا يافت و چون از حال او جماعتي از مردم با خبر بودند شفاي او مانند آفتاب روشن شد كه سيد مذكور (جناب صديق محترم و ثقه معظم حاج سيد اسماعيل معروف به حميري كه اين يازده تا داستان را از كتاب آيات الرضويه اين مرحوم نوشته) اين قصه را از زبان ايشان ميگويد:
اصليت من از بجنورد است ولي در نيشابور ساكن بودم تا دردي بپاي چپم عارض شد و لَمس گرديد پس من خود را به پابوس حضرت ثامن الائمه (ع) رساندم و در كاروانسرائي منزل كرده و مريض شدم و چون فقير و پريشان بودم سراي دار مرا به صحن عتيق آورد و من بيست روز در گوشه صحن امام به حالت مرض افتاده بودم تا دربانان امام (ع) مرا به دار الشفاي حضرتي بردند و سه ماه مرا در آنجا معالجه مينمودند و فايده اي نبخشيد. بلكه آن مرض تمام بدنم را فرا گرفت كه بجز سر و گردن عضو ديگر را نميتوانستم حركت دهم لذا باز مرا در صحن آورده گذاردند. پس از پانزده روز دربانان مرا به مسجد كوچكي كه در كوچه مدرسه معروف به دو در بود بردند.
پس از يكماه محله به واسطه كثافت مرا به محل ديگري بردند و بعد از دو ماه اهل آنجا مرا به مسجد اولي حمل كردند و بعد از يكماه تقريبا باز به صحن عتيق گذاردند و پس از چهار پنج روز به دارالشفاء بردند و بعد از بيست روز مرا بيرون آورده در خيابان نهادند و از آنجا ثالثا به مسجد اولي كه در كوچه مدرسه معروف به دودر بود بردند.
كار اينقدر بر من سخت شد كه مقداري ترياك تحصيل كرده خوردم تا بميرم و مردم از شرّ و زحمت من راحت شوند اتّفاقا بعضي فهميدند و در مقام علاج برآمدند. و مرا از مردن نجات دادند.