کرامات الرضویه صفحه 24

صفحه 24

من پيوسته متوسل به حضرت رضا (ع) بودم خصوصا در اين شب جمعه كه از اول شب به همان نحوه كه افتاده بودم حالي داشتم و تا نزديك صبح درد دل با آن حضرت مي‌نمودم.

ناگاه ديدم سيد بزرگواري پائي به من زد كه برخيز عرض كردم آقاي من منكه از سينه تا به قدم شل مي‌باشم و قدرت برخاستن ندارم.

فرمود برخيز كه شفا يافتي آيا مرا مي‌شناسي؟ همين سخن را فرمود و از نظر غائب شد و من بوي خوشي استشمام كردم و با خود گفتم: خود را امتحان كنم كه آيا مي‌توانم برخيزم يا نه؟!

برخاستم و ملتفت شدم كه تمامي اعضاي من به فرمان من است و از نظر مرحمت امام هشتم (ع) روح تازه اي به همه جوارحم دميده شده پس به جانب چپ و راست نگاه مي‌كردم و چشمهاي خود را مي‌ماليدم كه من بيدارم يا خواب و شروع كردم به راه رفتن آنگاه به دويدن آن وقت يقين كردم كه حضرت رضا (ع) مرا شفاء بخشيده.

به در خانه تاجري كه در آن نزديكي بود رفتم و ترحماً كفالت از من مي‌كرد خبر دادم كه امام هشتم (ع) مرا شفا داده و من اينك به حمام مي‌روم تا خود را تطهير و غسل زيارت كنم. شما براي من لباس بياوريد.

وقتي كه به حمام رفتم حمامي تعجب كرد و گفت چگونه آمده اي؟ گفتم بپاي خود آمده ام زيرا حضرت رضا (ع) مرا شفا داده است. [4].

اي دل حرم رضا حريم شاه است

برج شرف و سپهر عزّ و جاه است

حق كرده تجلّي از در و ديوارش

هرجا نگري (فثم وجه الله) است

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه