کرامات الرضویه صفحه 243

صفحه 243

همان شخصي كه مرا شفا مرحمت فرمود من الساعه آن جناب را در حرم ديدم پدرم تا اين سخن را شنيد مرا برگردانيد كه بيا آن حضرت را بمن نشان بده تا حضرتش را ببينم لكن چون برگشتم ديگر آن آقا را نديدم. [29].

در آن نفس كه بميرم در آرزوي تو باشم

بدان اميد دهم جان كه خاك كوي توباشم

علي الصباح قيامت كه سراز خاك برآرم

بگفتگوي تو خيزم بجستجوي تو باشم

چهار حاجت

مرحوم شيخ موسي نجل شيخ علي نجفي نقل فرمود:

به زيارت حضرت ثامن الائمه (ع) مشرف شدم دچار بيماري سختي شدم و در اثر آن ناخوشي هر دو چشمم آب سياه آورد به قسمي كه جائي را نمي‌ديدم.

مبلغي هم پول داشتم صاحب خانه بعنوان قرض از من گرفت و مركبي هم داشتم كه صاحب خانه از من خريده بود نه پولي را كه طلب داشتم مي‌داد نه وجه مركب را و چند كتاب هم داشتم مفقود شد و از اين جهات بسيار دل تنگ بودم.

آنگاه با دل تنگي تمام نزد طبيب رفتم چون چشمانم را ديد دوائي را تجويز نمود و گفت تا سه روز آن را استفاده نما اگر بهبودي يافتي فبها اگر بهبودي نيافتي علاجي ندارد چون آب سياه آورده من بگفته او عمل كردم بهبودي حاصل نشد. لذا مايوس از همه جا شده رو به دار الشفاي حقيقي كه حرم حضرت رضا (ع) باشد شدم وقتي مشرف شدم به آن حضرت عرض كردم اي سيد من مي‌داني كه من براي تحصيل علوم دينيه آمده ام و اكنون چشمم چنين شده و حال شفاي چشمم و وصول طلبم و وجه مركب و كتابهاي خود را از حضرتت مي‌خواهم. از صبح كه بحرم مشرف شدم تا ظهر مشغول گريه و زاري بودم آنگاه براي ظهر به منزل رفتم و بعد از نماز و صرف نهار خواب مرا ربود وقتي از خواب بيدار شدم چشمانم را روشن و بينا ديدم با خود گفتم خوابم يا بيدار فوراً برخاستم و براه افتادم. اهل خانه چون مرا بينا ديدند تعجب كرده و از مرحمت حضرت رضا (ع) اظهار خوشحالي نمودند.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه