کرامات الرضویه صفحه 301

صفحه 301

اي شه طوس ز كويت ببهشتم مفرست

كه سر كوي تو از كون و مكان ما را بس

درد چشم

عبد صالح و متقي وارسته جناب حاج مجد الدين شيرازي كه از اخيار زمان هستند چنين تعريف مي‌كنند.

بنده در كودكي چشم درد گرفتم نزد ميرزا علي اكبر جراح رفتم شياف دور چشم حقير كشيد غافل از اينكه قبلاً دست بچشم سودائي گذاشته بود چشم بنده هم سودا شد اطراف چشم له شد ناچار پدرم به تمام دكترها مراجعه كرد علاج نشد گفت از حضرت رضا (ع) شفا خواهم گرفت به زيارت حضرت مشرف شديم.

بخاطر دارم كه پدرم پاي سقاخانه اسماعيل طلا ايستاد با گريه عرض كرد يا علي بن موسي الرضا (ع) داخل حرم نمي‌شوم تا چشم پسرم را شفا ندهيد. فردا صبح گويا چشم حقير اصلاً درد نداشت و تاكنون بحمدالله درد چشم نگرفتم.

وقتي از مشهد مقدس مراجعت كرديم خواهرم مرا نشناخت و از روي تعجب گفت تو چشمت له بود چطور خوب شدي؟ من ترا نشناختم و همچنين حاجي مزبور نقل مي‌نمايد كه:

در سنه چهل شش خودم با خانواده به مشهد مقدس مشرف شدم و عجايبي چند ديدم از جمله در مسافرخانه دو مرتبه بچه ام از بام افتاد بحمدالله و از نظر حضرت رضا (ع) هيچ ملالي نديد.

هنگام برگشتن در ماشين اين موضوع را تعريف كردم زني گفت تعجب مكن من اول خيابان طبرسي در مسافرخانه سه طبقه بودم بچه ام از طبقه سوم كف خيابان افتاد و از لطف حضرت امام رضا (ع) هيچ ناراحتي نديدم. [61].

عجب در گهي از عرش باشدي برتر

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه