کرامات الرضویه صفحه 320

صفحه 320

هر كجا مي‌خواهي برو ما ديگر بتو كاري نداريم و چون رها شدم خودم را به قراولخانه ايران رسانيدم قراول ايراني گفت من ديدم كه آنها تو را گرفته بودند و راهي هم بر مساعدت با تو نداشتم خوب شد كه خداوند به قلب آنها انداخت از تو دست برداشتند. [72].

دلا بسوي رضا هر كس كه راه ندارد

اميد مرحمت از رحمت اِله ندارد

هر آن كس كه ز كوي رضا پناه نگيرد

يقين بدان بدو عالم دگر پناه ندارد

نسيم روضه او زنده مي‌كند دل مرد

ضياء شمع ورا هيچ مهر و ماه ندارد

گذار سر به حريمش بريز اشك ز ديده

بگو جلال تو را هيچ پادشاه ندارد

بگو ز راه دراز آمده بَرِ تو فقيري

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه