کرامات الرضویه صفحه 475

صفحه 475

نزديك رفتم آن حضرت دست مبارك خود را در آن صندوق برده و يك عدد دو قراني سفيد در دستم گذاشت.

ناگهان از خواب بيدار شدم در حاليكه ديدم آن دو قراني در دست من است خداي را شكر كردم و فرداي آن شب پول را خورده كردم و تا مدتي از آن پول خورد گذران مي‌نمودم و امر و معيشت خود را مي‌گذرانيدم تا وقتي كه اين خواب خود را به بعضي از دوستان خود گفتم بعد از آن پول خورده ها تمام شد و بركت الهي از بين رفت و من پشيمان شدم از آنكه خواب خود را گفته بودم. [64].

در حشر اگر لطف تو خيزد بشفاعت

بسيار بجويند و گنه كار نباشد

او را بمن بخشيد

در منتخب التواريخ در باب دهم از والد خود محمدعلي خراساني مشهدي كه قريب هفتاد سال به خدمت فراش در آستان قدس رضوي مفتخر بوده نقل نمود:

در اوائل كه من به خدمت فراشي آستان رضوي مشرف شده بودم يكي از خدام هاي هم كشيكم كه مردي زاهد و عابد بود و چون شبهاي خدمتش در آستان قدس درب حرم مطهر را مي‌بستند آن مرد صالح مانند ساير خدام به آسايشگاه نمي‌رفت بخوابد بلكه در همان رواقي كه در بسته مي‌شد و آنجا را دار الحفاظ مي‌گويند مشغول تهجد و عبادت مي‌شد و هرگاه خسته مي‌شد و كسالت پيدا مي‌كرد سر خود را به عتبه در مي‌گذاشت تا في الجمله كسالتش برطرف شود.

شبي سرش را بر عتبه مقدسه گذاشته بود ناگاه صداي بازشدن در ضريح مطهر به گوشش مي‌رسد. (پدرم برايم نقل كرد ولي در خاطرم نيست كه در خواب يا بيداري بوده) تا صداي باز شدن در ضريح را مي‌شنود بخيال اينكه شايد وقت در بستن حرم كسي در حرم مانده بوده و در را بسته اند.

فورا برمي خيزد برود سر كشيك يعني بزرگ خدام را خبر كند ناگهان مي‌بيند درب حرم مطهر باز شد و يك بزرگواري از حرم بيرون آمد و دري كه از دار الحفاظ بدار السياده است باز شد و آن جناب بدار السياده رفت.

مي‌گويد من هم پشت سرش رفتم تا از دار السياده بيرون شد تا رسيد به ايوان طلا و لب ايوان ايستاد. من هم با كمال ادب نزديك محراب ايستادم سپس ديدم دو نفر با كمال ادب آمدند و با حال خضوع در برابر آن حضرت ايستادند.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه