کرامات الرضویه صفحه 53

صفحه 53

زيرا كه بود كوي رضا منزل ما

شفاي ملا عباس

جناب حاج آقاي مروج الاسلام رحمة الله عليه نقل فرمود چندي قبل يكي از دوستان كه خوبان ارض اقدس است بنام ملا عباس برايم نقل كرد:

چند روز قبل مريض شدم و كم كم حال و مرضم باندازه اي سخت شد كه هيچ چيزي نمي‌توانستم بخورم حتي دوا، كسان من هرقدر اصرار و سعي مي‌كردند كه يك قرص دوا را بخورم نمي‌توانستم و قدرت نداشتم و دو سه روز بيهوش افتاده بودم و كسان من اندكي آب گرم به دهان من داخل مي‌كردند و از حيوة من مأيوس شده بودند.

شب جمعه يا روز جمعه (ترديد از حقير است) در خواب يا بيحالي بودم كه ديدم آمده ام صحن جديد امام هشتم حضرت رضا (ع) و اراده دارم بحرم مشرف شوم.

رسيدم نزديك غرفه اي كه به مزار شيخ بهائي مي‌روند، ديدم در آنجا چند نفري حلقه وار نشسته اند تا مرا ديدند صدا زدند اي شيخ بيا براي ما روضه بخوان من قبول كرده نزديك رفتم صندلي گذاشته شد و من نشستم و بي مقدمه چند شعري را كه يك زماني ديده بودم و خوب هم حفظ نداشتم شروع به خواندن كردم.

صداي گريه آنها بلند شد و يكنفر از آنها را ديدم با كفش بسر خود مي‌زد ناگاه بيدار و چشم باز كردم و خودم را به نظر مرحمت حضرت رضا (ع) صحيح و سالم يافتم و بر خواستم و به كسان خود گفتم من گرسنه ام چيزي بدهيد بخورم پس ظرف حريره يا فرني آوردند و خوردم گفتم باز بياوريد و اين نبود مگر از نظر مرحمت حضرت ثامن الائمه (ع) و آن اشعار اين است: [17].

اي شهريار طوس شهنشاه دين رضا

وي ملجا خلائق و وي مقتداي ما

اي آنكه انبيا بطواف حريم تو

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه