کرامات الرضویه صفحه 56

صفحه 56

برو بطوس كه آن نور كبريا آنجاست

برآن حريم و در پور موسي كاظم

نگر كه موسي عمران بالتجا آنجاست

برو بطوس حقيرا كه منتهي الآمال

كه چشم عالم امكان و ماسواي آنجاست

همسر گمشده

محدث نوري در دارالسلام نقل نمود كه شخص موثقي از اهل گيلان نقل كرد:

من بشهرها و كشورها تجارت مي‌رفتم تا اينكه اتفاقي سفري بسوي هند رفتم. در آنجا به جهت كاري و پيش آمدي شش ماه در شهر بنگاله ماندم و حجره اي در سراي تجارتي براي خود گرفتم و بسر مي‌بردم.

در آن سرا جنب حجره من مرد غريبي كه دو پسر داشت بود من هميشه او را ملول و افسرده و غمناك مي‌ديدم و جهت حزنش را نمي‌دانستم و گاهي صداي گريه و ناله او را مي‌شنيدم و چون حال خون و گريه او را خارج از عادت يافتم بفكر افتادم كه بايد بپرسم كه سبب حزن او چيست و جهت حزن آن مرد را بدست آورم.

وقتي نزد او رفتم ديدم قواي او از هم كاسته شده و حال ضعف به او روي داده گفتم: آمده ام سبب و جهت حزن و گريه و پريشاني شما را سؤال كنم و از تو خواهش مي‌كنم كه برايم نقل كني كه چرا اينقدر ناراحت و محزون هستي.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه