کرامات الرضویه صفحه 70

صفحه 70

اي امام غريب و اي چاره ساز بي چاره گان رحمي به حال اين طفل بي گناه بفرما و مپسند كه من مرتكب قتل اين طفل شوم.

چون اين درد دل خود را به امام عرض كردم طفل را سر آن چاه گذاشته و رفتم مشغول كار خودم كه شيار كردن باشد شدم. پس از ساعتي ملتفت شدم كه سينه ام خارش زيادي دارد چون نگاه كردم ديدم شير از پستانم مي‌ريزد فوراً آمدم سر چاه و ديدم آن طفل از بسياري گريه و گرسنگي به حال ضعف افتاده و نزديك است تلف شود.

او را فوراً برداشته و پستان خود را به دهانش گذاشتم و او هم شروع به مكيدن كرد و شير خورد تا سير شد و به خواب رفت لذا او را همانجا گذاشتم و در پي شغل خود رفتم و آن طفل هروقت كه بيدار و گرسنه مي‌شد شير پستان من هيجان مي‌كرد و من او را شير مي‌دادم تا سير مي‌شد حال من چنين بود تا ايام رضاع طفل تمام شد و او را از شير باز داشتم آن وقت شير در پستان من خشك گرديد و اين هم از عنايت و توجه آقا امام هشتم (ع) است. [26].

صد شكر حق ز مرحمت شاه دين رضا

در سايه رضايم و از لطف او رضا

اي خالق رضا برضا شو ز من رضا

جرمم بوي به بخش و عطا كن مرا رضا

شفاي مرد برصي

مرحوم محدث نوري اعلي الله مقامه شريف نقل فرمود:

مرد طباخي (آشپزي) از اهل اصفهان نقل مي‌كرد كه من مدتي به مرض برص مبتلا شدم تا روزي پاي منبر يكي از وعاظ بنام مير لوحي سبزواري كه ساكن اصفهان بود نشسته بودم و آن جناب فضائل و مناقب ائمه اطهار(عليهم السلام) را ذكر مي‌كرد تا باين مقام رسيد كه فرمود:

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه